loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

تریلی تئاتر: نگاهی به پنجاه سال فعالیت هنری اصغر نوبخت

هنرهای نمایشی انقلاب 3

5 (1)

ناشر راه یار

نویسنده رضا عیوضی

ویراستار سجاد محمدی | منیره زین العابدینی رنانی

سال نشر : 1402

تعداد صفحات : 216

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 109824 10003022
90,000 81,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

کتاب ریلی تئاتر، خاطرات 50 سال فعالیت هنری اصغر نوبخت است که به قلم رضا عیوضی نوشته شده است و در انتشارات راه یار به چاپ رسیده است.

آدم عاشق از ده‌فرسخی هم پیداست؛ راه‌رفتنش، حرف‌زدنش، چای‌نوشیدنش، نشست‌وبرخاستش، گریه و خنده‌اش، همه با دیگران فرق دارد. اصغر نوبخت عاشقی واقعی با قلبی مهربان است که اگر قرار باشد کاری انجام بدهد، آن را با نهایت عشق و علاقه به سرانجام می‌رساند و وای از روزی که کار محبوبش را تکلیف دینی خودش هم بداند! اینجاست که هنر و توانایی خدادادی، به‌قول خودش «طغیان» می‌کند و سختی‌ها و مشکلات را به هم می‌پیچد و به‌سمت اهداف پیش می‌رود.

حدود سی جلسه گفت‌وگو با اصغر نوبخت، علاوه‌بر سودها و یادگیری‌های شخصی، ثابت کرد که هنر نزد ایرانیان انقلابی است و بس. رضا عیوضی نویسنده کتاب معتقد است که آنچه امروز در فضای مجازی به آن «طنز» می‌گویند، سال‌ها عقب‌تر است از کارهایی که افرادی چون اصغر نوبخت در سال‌های مبارزه و جنگ انجام می‌داده‌اند، آن‌هم با همان امکانات محدود.

این کتاب شامل زندگی‌نامه و خاطرات هنری اصغر نوبخت است و در آن سعی شده است بر فعالیت‌های طنزآمیزش تمرکز شود. شخصیت منحصربه‌فرد اصغر نوبخت و نیز خاطرات ناب و دست‌اولش از دوران مبارزه و انقلاب و پس از آن، در کنار کلام طنزآمیز و خودمانی‌اش، باعث شده است که برای انتقال کامل آنچه هست، در قالب گفت‌وگو منتشر شود.

و این اتفاقی بزرگ و تاریخی است که روزگاری مردمی برای دفاع از عقایدشان و برای حمله به عقاید پست و پلید، راه هنر را برگزیده‌اند و با ابزار طنز به مصاف طاغوت رفته‌اند…

فردای فرار بنی‌صدر، ما یک صحنه به‌سرعت اضافه کردیم. خود من هم که بازیگر نقش بنی‌صدر بودم، لباس زنانه پوشیدم و با کفش پاشنه‌بلند رفتم روی صحنه. بازیگرها با هم صحبت می‌کردند که این خانم کیست. من می‌گفتم: «صداش رو درنیارین. منم ابوالحسن!»

همان شب‌ها به‌قدری جمعیت هجوم آورد که شب جلوی سالن اکران، بچه‌های سپاه تیراندازی کردند تا مردم متفرق بشوند…
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما