میهمان حبیب
سال نشر : 1402
تعداد صفحات : 64
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 109929
10003022
معرفی کتاب
کتاب "میهمان حبیب" شامل سه خاطره درباره شهید حاج قاسم سلیمانی است. میهمان حبیب نوشته رضا شاعری است و در انتشارات قدر ولایت منتشر شده است.رضا شاعری در این کتاب بخوبی توانسته است خاطرات دوستان و همرزمان شهید حاج قاسم سلیمانی یعنی سردار حاج مرتضی حاج باقری، کاپیتان حاج مصطفی عربنژاد و سردار حاج کمیل کهنسال و سردار عبدالحسین رحیمی را در سه بخش به تصویر بکشد و نشان دهد که آنچه به آدمی در میان ملتها، عزّت میدهد روحیة مجاهدانه و زیست مؤمنانه است. حاج قاسم سلیمانی، حبیب خدا بود که حبیب مردم شد و این کتاب در برشهای خاطرات دوستان آن شهید، توانسته آن را خوب توصیف نماید.
بخش ابتدایی این داستان خاطرات سردار حاجمرتضی حاجباقری فرمانده تخریب لشکر 41 ثارالله در دوران دفاعمقدس، بخش دوم داستان که در آسمان و در هواپیما رخ میدهد خاطرات حاجمصطفی عربنژاد و بخش سوم و پایانی خاطرات سیدحسن مترجم عربی فرماندهان ایرانی محور مقاومت و سردار کمیل کهنسال است و در آن روایتی از آزادسازی بوکمال به تصویر کشیده شده است. کتاب میهمان حبیب در 60 صفحه به همت نشر قدر ولایت وارد بازار نشر شده است.
لحظهای صدای ترمز اتومبیلی حواس راننده را پرت کرد. پرایدی از خط خود منحرف شده و به ماشین آنها کوبید. محمد، راننده خودروی حامل حاجی که عصبی بهنظر میرسید، از ماشین پیاده شد تا نگاهش به وضعیت تصادف خودروها افتاد یقین کرد که راننده پراید صد در صد مقصر است. نفسی تازه کرد و رو به حاجی گفت: حاجآقا ایشان مقصرند اجازه بدید به پلیس زنگ بزنم. حاجی نگاهی به پراید و راننده آن انداخت. سگرمههایش توی هم رفت اما سریع تبسمی بر لب نشاند و رو به محمد گفت: «نه لازم نیست با پلیس تماس بگیری، مقصر ماییم....»
محمد در حالت عصبانی ماشین را روشن کرد و به سمت فرودگاه راه افتاد. کمی جلوتر با دلخوری اما با احترام رو به فرماندهاش گفت حاجی چرا گفتی من مقصرم، مقصر راننده پراید بود. حاجی با آرامشی که در چهرهاش موج میزد در جواب گفت: «عزیز من محمد جان ما الان کجا میرویم؟ به سوریه به دل آتیش... اما اون راننده پراید که از سر و وضع ظاهریاش مشخص بود نانآور خانواده است با همون ماشین رزق خانوادهاش رو تامین میکنه.»
بعد دستی به محاسنش کشید و ادامه داد: «این درسته که ما خسارت ماشین رو به اون بنده خدا پرداختیم اما در واقع اون رو خوشحال کردیم و خوشحالی او برای ما دعای خیر و صدقه راهه. انشاءالله. تازه ما اگر در سوریه کشته شویم، معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. انشاءالله که روسپیدیم و اینچنین میشه ولی باید گذشت کنیم تا بهخاطر عملمان خداوند به ما عنایتی کنه.» محمد از گفته حاجی آرام شده بود و احساس سبکبالی داشت.
محمد در حالت عصبانی ماشین را روشن کرد و به سمت فرودگاه راه افتاد. کمی جلوتر با دلخوری اما با احترام رو به فرماندهاش گفت حاجی چرا گفتی من مقصرم، مقصر راننده پراید بود. حاجی با آرامشی که در چهرهاش موج میزد در جواب گفت: «عزیز من محمد جان ما الان کجا میرویم؟ به سوریه به دل آتیش... اما اون راننده پراید که از سر و وضع ظاهریاش مشخص بود نانآور خانواده است با همون ماشین رزق خانوادهاش رو تامین میکنه.»
بعد دستی به محاسنش کشید و ادامه داد: «این درسته که ما خسارت ماشین رو به اون بنده خدا پرداختیم اما در واقع اون رو خوشحال کردیم و خوشحالی او برای ما دعای خیر و صدقه راهه. انشاءالله. تازه ما اگر در سوریه کشته شویم، معلوم نیست در زمره شهدا قرار بگیریم. انشاءالله که روسپیدیم و اینچنین میشه ولی باید گذشت کنیم تا بهخاطر عملمان خداوند به ما عنایتی کنه.» محمد از گفته حاجی آرام شده بود و احساس سبکبالی داشت.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1402
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1402
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات64
-
ناشر
-
نویسنده
-
تصویرگر
-
وزن106
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 14 آذر 1402
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتیکشنبه 19 آذر 1402
-
شناسه109929
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط