قهوه تلخ در مرصاد: شبه روایت های کرونایی از مدافعان سلامت
سال نشر : 1402
تعداد صفحات : 302
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 110411
10003022
معرفی کتاب
کتاب قهوه تلخ در مرصاد: شبه روایت های کرونایی از مدافعان سلامت، اثر مهدی عجم است که توسط انتشارات مرکز مطالعات پژوهشی 27 بعثت (نشر 27) به چاپ رسیده است.این کتاب خاطرات تلخ و شیرین مدافعان سلامت در نبرد با کروناست که بخشی از این اثر در سال 1400 توسط انتشارات سوره مهر با عنوان آب پرتقال کربلای 5، شامل 135 خرده روایت کرونایی از خاطرات پزشکان و پرستاران منتشر و روانه بازار نشر شد.
در این اثر، با افزودن خاطراتی از سایر کادر درمان، کتاب در شش فصل، علاوه بر بخشی از گلچین آن خاطرات، روایتهایی خواندنی از تکنسینهای عرصه تشخیص، مانند آزمایشگاه ویروس شناسی و بخش تصویربرداری پزشکی و همچنین اعضای خدمات و انتظامات بیمارستان، از روزهای اوج کرونا، تقدیمتان شده است.
نیمهشب بود و من شیفت سیتیاسکن بودم. در بخش آمادهسازی بیماران قبل از عکس، خدمت میکردم که جوانی را آوردند. ماسک مخصوص داشت و کپسول اکسیژن همراهش بود. حالش اصلاً مساعد نبود. هنگام استقرارش روی دستگاه، ناچار شدیم ماسک را از او جدا کنیم که ناگهان آنقدر بیتاب شد که دستوپا میزد و کمک میخواست؛ چون وابستگی شدیدی به اکسیژن داشت. از اکسیژن بخش برایش استفاده شد.
عکسش را گرفتیم که نشان میداد درگیری ریهاش زیاد است. تا مدتها تصویر او رهایم نمیکرد و مقابل چشمانم بود.
چندی بعد، اول صبح با موتور به بیمارستان میآمدم و از کنار فضای سبز یکی از اتوبانها رد میشدم. هوا خنک و دلپذیر بود. قدری ماسکم را پایین دادم و نفس عمیقی کشیدم که ناگهان چهرۀ آن جوان که نمیدانم چه بر سرش آمد، مقابلم مجسم شد. گفتم این نفسی که من و خیلیها بهراحتی میکشیم، برای برخی در این ایام، به یک آرزو تبدیل شده و ما قدرش را نمیدانیم.
بهآرامیگفتم: «خدایا، شکرت!»
عکسش را گرفتیم که نشان میداد درگیری ریهاش زیاد است. تا مدتها تصویر او رهایم نمیکرد و مقابل چشمانم بود.
چندی بعد، اول صبح با موتور به بیمارستان میآمدم و از کنار فضای سبز یکی از اتوبانها رد میشدم. هوا خنک و دلپذیر بود. قدری ماسکم را پایین دادم و نفس عمیقی کشیدم که ناگهان چهرۀ آن جوان که نمیدانم چه بر سرش آمد، مقابلم مجسم شد. گفتم این نفسی که من و خیلیها بهراحتی میکشیم، برای برخی در این ایام، به یک آرزو تبدیل شده و ما قدرش را نمیدانیم.
بهآرامیگفتم: «خدایا، شکرت!»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1402
-
چاپ جاری1
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات302
-
ناشر
-
نویسنده
-
ویراستار
-
وزن360
-
تاریخ ثبت اطلاعاتپنجشنبه 30 آذر 1402
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتدوشنبه 4 دی 1402
-
شناسه110411
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط