loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

سلوی: خاطرات شفاهی سلوی فلسفی، معلم پرورشی دهه ی شصت

ناشر راه یار

نویسنده زینب کشاورز

تحقیق و تنظیم کتاب سمانه سنایی

سال نشر : 1402

تعداد صفحات : 190

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 112013 10003022
90,000 81,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

کتاب سلوی: خاطرات شفاهی سلوی فلسفی، معلم پرورشی دهه ی شصت، نوشته سمانه سنائی است و در انتشارات زینب کشاورز راه یار به چاپ رسیده است. کتاب سَلوی، روایت یک مهاجرت اجباری، از عراق تا ایران، خاطرات شفاهی سلوی فلسفی؛ مربی پرورشی دهه شصت است.

تاریخ همیشه در صفحات خود خاطرات و رویدادهایی دارد که عموماً جذاب و خواندنی‌اند. اگر این خاطرات مربوط به سال‌هایی باشد که از آن خیلی دور نشده‌ایم، به جذابیتشان اضافه می‌شود. دهه شصت و سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در دل خود نهادهایی را پرورش داد که علاوه بر نو بودن، دستاوردهای کم‌نظیری در حوزه‌های مختلف برای کشور و انقلاب داشت؛ نهادهایی که برای سال‌های سال می‌توانستند مفید و اثرگذار باشند، اما بر اثر سیاست‌ها و تصمیم‌های اشتباه، در پیچ‌و‌خم سال‌های دهۀ هفتاد گم شدند.
یکی از آن‌ها «نهاد‌ امور تربیتی» است؛ نهادی فرهنگی و تربیتی که پیام‌آور فرهنگ عقیده و جهاد برای نسل‌های آینده بود و رسالتش زنده‌نگهداشتن حماسۀ پیروزی انقلاب اسلامی. مربیان تربیتیْ رسولان انقلاب برای رساندن پیام آن به جامعۀ فرهنگی کشور و احیاکنندۀ اسلام ناب محمدی در دل نسل جدید بودند… «سلوی»؛ خاطرات شفاهی «سَلوا فلسفی» از معلمان پرورشی دهه شصت را روایت می‌کند.

نکته مهم درباره خانم فلسفی، فارغ از فعالیت‌های تربیتی، روایت جذاب زندگی ایشان و داستان مهاجرتشان از کربلا به اهواز و از اهواز به یزد است که هم‌زمان با سال‌های انقلاب و جنگ رقم خورده و به جذابیت این کتاب می‌افزاید. زندگی خانم سلوی فلسفی، دریچه‌ای نو و متفاوت از حیات زن تراز انقلاب اسلامی را به روی ما می‌گشاید.

خانم فلسفی یک ابرقهرمان به دنیا نیامده و قرار نیست حیاتی خیالی و ماورایی داشته باشد؛ او زنی معمولی است، مثل بسیاری از بانوان سرزمین ایران، که در کورۀ زندگی آبدیده شده و در فراز و فرودهای انقلاب، راهش را پیدا کرده است…

بعد از نوروز سال63 بود؛ یک روز تنها در دفتر مدرسه نشسته بودم که تلفن زنگ خورد؛ گوشی را برداشتم؛ صدایی مردانه از پشت خط گفت: «مدرسۀ 22بهمن؟»
گفتم: «بله، بفرمایید.»
ـخلق قهرمان ایران مدرسۀ شما را بمب‌گذاری کرده و مدرسه تا یک ساعت دیگر منفجر می‌شود.
ـچی؟ کی؟ کجا؟ الو… الو…
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما