آسمان 5: ستاری به روایت همسر شهید
تعداد صفحات : 103
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 11852
10003022
معرفی کتاب
کتاب «ستاری به روایت همسر شهید» از زبان حمیده پیاهور همسر شهید ستاری درباره ۲۵ سال زندگی مشترک شان است و از زمانی آغاز می شود که منصور ستاری خواص، پسرعمه حمیده برای تحصیل در دبیرستان نظام به تهران می آید و ناچار روزهای آخر هفته به خانه آن ها می رود و زمینه آشنایی بیشتر حمیده و منصور و در نهایت ازدواج آن ها مهیا می شود.داستان آغاز زندگی مشترک آن ها و شرح زندگی مشترک شان از زبان حمیده در کتاب ادامه می یابد. منصور در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران کمتر به خانه می آید و با مسوولیت های بیشتر او در نیروی هوایی ارتش، سختی زندگی با وجود سه فرزند برای حمیده بیشتر می شود، اما او همه را به دوش می کشد.
منصور ستاری در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در معرض سلاح های شیمیایی قرار می گیرد اما عوارض آن سال ها بعد و پس از سکته اش در سال 1370 دیده می شود. او سرانجام در 15 دی ماه سال 1373 در بازگشت هواپیمای فرماندهان نیروی هوایی کشور از اصفهان، در یک سانحه هوایی به شهادت رسید. اما روایت حمیده پیاهوری از زندگی مشترک اش تا سر وسامان دادن دو فرزندش ادامه می یابد و کتاب با جملاتی در شرح فراق همسرش پایان می گیرد. همچنین در انتهای کتاب 10 عکس از شهید ستاری قرار گرفته است.
منصور بچه را از بغلم گرفت. احساس سبکی کردم. سحر سرش را گذاشت روی سینه او و همان جا گریه بی وقفه اش قطع شد. من هم ساکت شدم. منصور دستش را گذاشت روی شانه ام. انگار نه انگار که این قدر تند رفته بودم. منصور هنوز آرام بود. گفت: «حمیده، می دونم که خیلی اذیت می شی. دلم می خواست می تونستی بیایی اون جا رو ببینی. چه طور بچه های دوازده سیزده ساله پرپر می شن. من یاد سورنا می افتم. ما باید اون جا باشیم که این ها امیدوار بشن.» شمرده شمرده گفت، آن قدر که آرام شدم، از ته دل.
-
زبان کتابفارسی
-
چاپ جاری2
-
تاریخ اولین چاپ1391
-
شمارگان3300
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعپالتویی
-
تعداد صفحات103
-
ناشر
-
نویسنده
-
با همکاری
-
وزن141
-
تاریخ ثبت اطلاعاتچهارشنبه 24 آبان 1391
-
شناسه11852
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
سید
خیلی کتاب جالب و آموزنده ای بود. معرفی که این بالا برای کتاب گذاشتند، کامل هست، فقط من دو تا از قسمت های زیبای کتاب که یادم هست رو میگم:
۱. همسر شهید ستاری همیشه موقع غذا، سر سفره یک بشقاب خالی می گذاشتند. می گفتند همسر من مرد جنگ است. ممکن است همین حالا بیاید خانه و من باید در هر شرایطی آماده باشم.
۲. شهید ستاری همه فن حریف بودند! به غیر از حل کرن مسائل و مشکلات جنگ، به امور خانه هم حسابی می رسیدند. حتی کمد چوبی درست کردند. یک بار همسرشان پارچه خرید بودند اما فرصت نداشتند لباس بدوزند. شهید ستاری لباس را دوختند و ...
2 آذر 1394