loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

من زنده ام

خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد

3.7 (11)

ناشر بروج

نویسنده معصومه آباد

تقریظ سید علی خامنه ای

سال نشر : 1393

تعداد صفحات : 638

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 15419 10003022
احتمال تاخیر در تهیه
150,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

این کتاب در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته 4 بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگویی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندان های رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد.
سی و چند روز بیشتر از حمله ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثی ها اول که ماشین شان را محاصره می کنند، از خوشحالی پایکوبی می کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می گویند از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید!
عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی خبری مفقودالاثری برای خانواده اش یا هر کسی که می توانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده ام. معصومه آباد.»
کتاب از هشت فصل تشکیل شده است:
* کودکی
* نوجوانی
* انقلاب
* جنگ و اسارت
* زندان الرشید بغداد
* انتظار
* اردوگاه موصل و عنبر
* عکس و اسناد

معصومه آباد می گوید: «با خودم عهد بستم که حقیقت را هم چنان که دیده و شنیدم بدون اغراق بگویم. مبالغه آفت حقیقت است. آن جایی که گریه کردم، می گویم گریه کردم و آن جا که ترسیدم، می گویم ترسیدم!» لحن اثر پا به پای احوال نویسنده و عرصه های مختلفی که تجربه می کند پیش می رود. گاهی که راوی و نویسنده ی اثر عصبانی یا رنجور است، کلمات و توصیف ها از همین جنس اند.
شاید از همین رو کتاب پر از رخداد و جزئیات است و این سؤال را به ذهن می آورد که چطور این حجم از توصیف و تصویر به یاد نویسنده مانده است؟ خانم معصومه آباد خود می گوید در طول ۱۹ سال بعد از آزادی تا سال ۱۳۹۲ از خاطراتش فرار نکرده و جا به جا و در مراسم های مختلف به دعوت جوان ها، دانشجویان و هر جمعی که دنبال شنیدن رخدادهای مستند آن روزهای سخت بودند، به سخنرانی و بیان خاطراتش پرداخته است.
نویسنده از کودکی خود و دوره ای شروع به نوشتن می کند که اولین تصاویر و خاطرات را در ذهن دارد. دو فصل ابتدایی کودکی و نوجوانی شاید حجم کتاب را افزوده باشد، اما این قدر هست که مخاطب با شخصیت نویسنده خوب آشنا می شود. هرچه باشد او یک نیروی مردمی داوطلب بوده است و برای او خانه و کودکی اش اهمیت مضاعفی دارد.
خانم آباد در ابتدای کتاب نوشته است: «سال ها بود سنگینی کلمات را بر شانه می کشیدم و هر روز خسته تر و خمیده تر می شدم. یک روز که قدم زنان با این کوله بار سنگین از پیاده رو خیابان وصال می گذشتم، به آقای مرتضی سرهنگی – گنجینه ی معرفتی شهدا، جانبازان و آزادگان - برخوردم. از حال من پرسید. گفتم هرچه می روم و هرچه می گذرد این بار سبک نمی شود. گفت باری که روی شانه های توست فقط از آن تو نیست. باید آن را آهسته و آرام زمین بگذاری و سنگینی آن را با دیگران تقسیم کنی. آن وقت این خاطرات مانند مدال افتخاری در گردن همه ی زنان کشورمان خواهد درخشید.»
شاید نویسنده ی این کتاب یک نویسنده ی حرفه ای نباشد؛ شاید نقدهایی به ادبیات و سبک بیان خاطراتش بتوان مطرح کرد؛ ولی هرچه هست خواننده در متن مهلت فکر کردن به اتفاقات و تحلیل ها را پیدا می کند. خواننده در طول کتاب احساس می کند با یک زندگی نامه ی خودنوشت صادق طرف است. واقعیت این است که هر کسی موقع ورق زدن کتاب و لا به لای خطوط آن دو احساس «اندوه و غم» و «عزت و افتخار» را توأمان تجربه می کند و جاهایی از کتاب را از پشت پرده ی اشک خواهد خواند.
من زنده ام کتابی زیبا و خواندنی است. معصومه آباد به همراه شمسی بهرامی، فاطمه ناهیدی و حلیمه آزموده در یک قفس زندانی بودند. چهار نفر با تفکرات و سلایق مختلف که همراهی چهارساله، آنان را در مقابل همه چیز همدل و همزبان کرد. حتی اتهامشان نیز شبیه هم بود: عشق به امام و انقلاب و جمهوری اسلامی.
حجت الاسلام سید محمدعلی شهیدی محلاتی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در اولین جشنواره اسوه های صبر و مقاومت اظهار داشت: یکی از برنامه های رهبر معظم انقلاب این است که ضمن دعوت از چند تن از خانواده های شهدا پای صحبت ها و روایت های آنها می نشینند؛ در یکی از دیدارها که خانم معصومه آباد به همراه مادرشان حضور داشتند، بنده هم در این جمع بودم.
وی ادامه داد: در این دیدار مادر خانم آباد معامله خود با خداوند در جوار حرم حضرت معصومه (س) و آزادی خانم آباد از اسارت عراقی ها را روایت کرد و رهبر معظم انقلاب نیز به کتاب «من زنده هستم» خاطرات خانم آباد اشاره کردند و فرمودند: «بنده این کتاب را در 2 روز خوانده ام»
به هر حال «من زنده ام» حتما یکی از کتاب ها مهم تاریخ دفاع مقدس ماست چراکه بخشی را روایت می کند که شاید حتی تصورش هم ممکن نباشد، چه رسد به تحمل چهار ساله اش.
رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی) بر این کتاب تقریظی نگاشته اند.

خانم آباد در کتابش نوشته است: «نمی خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرأت بیشتری می داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می ترسیدم. نمی توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه ی امام حسین می خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه ی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب...
وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن ها تشر زدند که چرا جا باز می کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادرها را از هم دور می کردند. نگاه های چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل های پرپشت و با لهجه ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می گن اسمال یخی، بچه ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن ها رو به اسارت می گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده...»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
نظرات

دادگر

با سلام
به جرئت میتونم بگم تاثیرگذارترین کتاب برام بود. داستانی راجب عزت یک زن مسلمان و اینکه چه قدرت عظیمی با توکل و توسل و صبر در برابر شرایط سخت اسارت پیدا میکنه

23 اردیبهشت 1402

رضوان

سلام.کتاب خیلی عالی بود .ممنونم.وبه تمام دلاور مردان و زنان کشورم افتخار می کنم.اگر یک فصل دیگر هم به این کتاب اضافه میشد و از بعد از بازگشت به ایران و مخصوصا شهادت برادرشان و کارهایی که خودشان در زمان جنگ انجام دادند خیلی بهتر میشد .و من الله توفیق

26 بهمن 1398

مجید

سلام بر همه شما
من شرمنده شما هستم

13 خرداد 1395

فاطمه معمایی

من می خواهم این کتاب من زندم بدهید.

3 آذر 1394

سلام. لطفا سفارشتان را ثبت کنید تا رایتان ارسال شود.

بسیجی

سلام.اگه چند جلد بخواییم قیمتش چنده.قیمت رو جلد چنده

11 مهر 1394

برای خرید تعدادی با شماره 02537746992 تماس بگیرید

کوثر

سلام به نظرمن کاری که شما انجام میدهید کمتر از شهدا نیست.شما ایثارگران و ازادگان عزیز باید با این کتاب ها ما جوانان را که ان لحظه نبودیم اگاه کنید تا در منجلاب این دشمنان فرو نرویم.پدر من هم ازاده هستند و خاطراتی از خرمشهر و سنندج تعریف میکنند که واقعا اشک میریزیم .ممنون از اینکه هستید

14 خرداد 1394

مهدی90085

چرا قیمت روی جلد کتاب بیست هزار تومان است ولی اینجا 8500تومان

6 اردیبهشت 1394

سلام. این کتاب به طور ویژه برای مسایقه «کتاب و زندگی» با جلد شومیز و کاغذ تیره به قیمت ارزان 8500 تومان چاپ شد که تعدادی از آن ها هنوز در بازار موجود است ولی قیمت آزاد این کتاب همان 20000 تومان می باشد که دارای جلد سخت و کاغذ سفید می باشد.

مجتبی

سلام آیا نسخه PDF اون هم میشه خریداری کرد، برای کسانی که تهیه نسخه چاپی اون امکان نداره؟

ممنونم

15 بهمن 1393

سلام. متاسفانه نسخه pdf این اثر از سوی ناشر عرضه نشده است.

حسن بدخشانی

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم * موجیم که آسودگی ما عدم ماست. من زنده ام ، یکی از زنده ترین سندهای ایمان ، افتخار ، مقاومت و سربلندی ملت این سرزمین مقدس است. سلامتان باد

21 دی 1393

لیلا

از همینجا به خانم اباد که نمونه ی یک انسان فداکار است و مثل همه ی ادم های خوب قصه ی جنگ باعث ابادانی این مرز و بوم شدند سرتعظیم فرود می اورم.این ادم ها باعث افتخار ما ایرانیان هستند......با تشکر از کتاب پر از اشک و امید و گاهی هم لبخند......

19 دی 1393

سامیه عسگرزاده

سلام من عاشق این کتاب شده بودم همه ی فکرم این کتاب و موضوعهایی که برای خانم اباد و دوستانش پیش امده بودشده بود با موضوعات استرس میگرفتم در شرایط خاص حتی میترسیدم و دعا میکردم کم گریه نکردم عاشق دوبخش از نوشته های خانم اباد شدم فوق العاده عالی تفضیل کرده بودن خانم اباد در قسمتی از زمان بیماری شان نوشتند (حرمت ادمی فقط به لحظه های خصوصی و پنهانی اش است که جزئی از طبیعت او است ودر قسمتی که ازاد شده اند خیلی خوب نوشتند کهگرفتار خشم هول انگیزی شده بودم که حتی اجازه ندادن اخرین ثانیه هایی که دراسارت انها هستم طعم رسیدن به ازادی را بچشم و لذت ببرم )من از خانم اباد و نوع نوشتنشان کمال تشکر را دارم

12 آذر 1393

هالا

عالی عالی عالی . ممنون

26 آبان 1393

شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما