مسجد پروانه: سفر دختری آمریکایی به وادی عشق و اسلام
3.5 (2)
سال نشر : 1393
تعداد صفحات : 296
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 16623
10003022
معرفی کتاب
کتاب مسجد پروانه نوشته جی. ویلو ویلسون است و با ترجمه محسن بدره در نشر آرما منتشر شده است. این کتاب سفر دختری آمریکایی به عشق و مسلمانی است. ویلو در این کتاب شرحی واقعی از حکایت آشناییاش با آئین مسلمانی، سفرش به مصر، مسلمان شدن، عاشق شدن، ازدواج و بخشی از کارهای حرفهایاش را روایت میکند. روزنامهنگار و نویسنده چندین کتاب طنز، رمان و... دارد و در این کتاب روایت متفاوتی ارائه میکند.این کتاب داستان زنی است که به مصر میرود و اسلام را میشناسد و عاشق میشود و اسلام میآورد و متوجه میشود اسلام واقعی چیزی است که در ایران آن را پیدا میکند. کتاب روایت متفاوتی از اسلام آوردن است.
طره بین یک زندان سیاسی بدنام و یک کارخانه سیمان و نیل ولقع شده است. تا چندی قبل، صرفا به سبب نزدیکی اش به کارخانه سیمان شناخته می شد و هنوز هم معمولا آن را طرة الاسمنت می گویند: طره سیمان. تصویری که از طره به یاد دارم، محله ای بی نور و آزار دهنده است. هر وقت نامش را بلند می گویم، تصویر کاملی از آن دوباره یادم می آید: دارم با یک کیسه میوه در گرد و خاک کنار دیواره زندان راه می روم، کاملا حواسم هست که در زندان، تعدادی روزنامه نگار و فعال سیاسی و بی گناه محبوس اند.
بعد مسجد را می بینم: یک مسجد جواهری کوچک که سنش بیشتر از خود زندان می نماید. مناره گچ بری شده اش مثل دستی که برای کمک بلند شده باشد، از دیوار زندان بالا رفته است. مسجد هم مثل زندانی ها، بدون هیچ دلیل خاصی و صرفا به این علت که سر راه بوده است در دام افتاده.
هیچ وقت نامش را ندانستم ... عمار و خانواده اش سال ها در آن نزدیکی ها زندگی کرده بودند و هیچ وقت نفهمیده بودند نام آن مسجد چیست. بعد از چند هفته زندگی در طره من نامش را مسجد پروانه گذاشته بودم، چون مرا یاد پروانه هایی می انداخت که در شیشه حبس کرده اند. گاهی پیش خودم خیال می کردم آزادش می کنم و جای آن، مسجد مدرن زشت و پرهیاهوی طره را ... زندگی می کنم.این مسجد مرکز فعالیت های مذهبی آن محله بود.
بعد مسجد را می بینم: یک مسجد جواهری کوچک که سنش بیشتر از خود زندان می نماید. مناره گچ بری شده اش مثل دستی که برای کمک بلند شده باشد، از دیوار زندان بالا رفته است. مسجد هم مثل زندانی ها، بدون هیچ دلیل خاصی و صرفا به این علت که سر راه بوده است در دام افتاده.
هیچ وقت نامش را ندانستم ... عمار و خانواده اش سال ها در آن نزدیکی ها زندگی کرده بودند و هیچ وقت نفهمیده بودند نام آن مسجد چیست. بعد از چند هفته زندگی در طره من نامش را مسجد پروانه گذاشته بودم، چون مرا یاد پروانه هایی می انداخت که در شیشه حبس کرده اند. گاهی پیش خودم خیال می کردم آزادش می کنم و جای آن، مسجد مدرن زشت و پرهیاهوی طره را ... زندگی می کنم.این مسجد مرکز فعالیت های مذهبی آن محله بود.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1393
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1393
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات296
-
ناشر
-
نویسنده
-
مترجم
-
وزن378
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 11 خرداد 1393
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتپنجشنبه 18 آبان 1402
-
شناسه16623
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط