مستوران روایت فتح: معرفی نمونه هایی از زنان سلحشور 8 سال دفاع مقدس
سال نشر : 1391
تعداد صفحات : 184
معرفی کتاب
«مستوران روایت فتح: معرفی نمونه هایی از زنان سلحشور 8 سال دفاع مقدس» عنوان اثری به قلم طاهره قاسمی امین است. در این کتاب خاطرات سیزده زن از دوران هشت سال دفاع مقدس تدوین شده است.نخستین راوی کتاب مریم کاتبی و خاطرات وی در شش روایت با عنوان های لحظه های اضطراب، شنوک، گروهک ها در دام، گریز از دام، جای تیر روی پیشانی اش بود و خودتان را نکشید، آمده است.
آخرین خاطرات کتاب متعلق به حمیده مرادیان با دو روایت سرباز کوچولو و شوق دیدار است.
راضیه خلیلیان، شریفه آل ناصر، اعظم نامداری پور، پروین شریعتی، صغری قنداق ساز، زهرا سیفی آذر، مهناز جزایری، حمیرا خان بیگی، رقیه شکویی، زهرا محمودی و بتول براتی دیگر راویان خاطراتند و بیشترین خاطرات بازگو شده به زهرا محمودی تعلق دارد.
در صفحه 63 کتاب و در بخشی از خاطرات اعظم نامداری پور آمده است:«ما بارها شاهد بودیم که امدادهای خداوندی در سخت ترین شرایط از ما محافظت می کرد.
یکی از روزها پس از کار زیاد برای نماز مغرب و عشا به اتاق رفتم. نماز مغرب را خوانده بودم و بلند شدم که نماز عشا را شروع کنم که خبر دادند چند مجروح آورده اند. بلافاصله سراغ مجروحان رفتم. مشغول رسیدگی به آنها بودم که صدای مهیبی به گوش رسید و به دنبال آن یک چهارم سقف اتاق اورژانس که ما در آن مشغول مداوای مجروحان بودیم خراب شد و فرو ریخت.
خاک تمام محوطه اتاق را پر کرد. ما از میان آجر و خاک که از سقف روی زمین ریخته بود، مجروحان را به سرعت بیرون بردیم و مداوا را در خارج از اتاق اورژانس انجام دادیم. آن شب وقتی مجروحان را بستری کردیم به اتاقمان برگشتیم.
فردای آن شب به محل اصابت خمپاره رفتیم. واقعاً یک معجزه و لطف الهی بود. ترکش خمپاره بدون استثناء به تمام وسایل اتاق اورژانس اصابت کرده و تمام آن ها سوراخ شده بود، از کاغذ گرفته تا وسایل استریل، از برانکارد تا شیشه و ... همه سوراخ سوراخ شده بود. اما به لطف خدا به یک نفر از ما و مجروحانی که در آن اتاق بودیم کوچک ترین ترکشی اصابت نکرده بود.
وقتی ما این امدادها را می دیدیم با پشتکار بیشتری به فعالیت خود ادامه می دادیم و فکر می کردیم که خداوند مقرر کرده که ما زنده بمانیم تا به مجروحان کمک کنیم.»
یکی از روزها پس از کار زیاد برای نماز مغرب و عشا به اتاق رفتم. نماز مغرب را خوانده بودم و بلند شدم که نماز عشا را شروع کنم که خبر دادند چند مجروح آورده اند. بلافاصله سراغ مجروحان رفتم. مشغول رسیدگی به آنها بودم که صدای مهیبی به گوش رسید و به دنبال آن یک چهارم سقف اتاق اورژانس که ما در آن مشغول مداوای مجروحان بودیم خراب شد و فرو ریخت.
خاک تمام محوطه اتاق را پر کرد. ما از میان آجر و خاک که از سقف روی زمین ریخته بود، مجروحان را به سرعت بیرون بردیم و مداوا را در خارج از اتاق اورژانس انجام دادیم. آن شب وقتی مجروحان را بستری کردیم به اتاقمان برگشتیم.
فردای آن شب به محل اصابت خمپاره رفتیم. واقعاً یک معجزه و لطف الهی بود. ترکش خمپاره بدون استثناء به تمام وسایل اتاق اورژانس اصابت کرده و تمام آن ها سوراخ شده بود، از کاغذ گرفته تا وسایل استریل، از برانکارد تا شیشه و ... همه سوراخ سوراخ شده بود. اما به لطف خدا به یک نفر از ما و مجروحانی که در آن اتاق بودیم کوچک ترین ترکشی اصابت نکرده بود.
وقتی ما این امدادها را می دیدیم با پشتکار بیشتری به فعالیت خود ادامه می دادیم و فکر می کردیم که خداوند مقرر کرده که ما زنده بمانیم تا به مجروحان کمک کنیم.»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1391
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1391
-
شمارگان3000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات184
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن237
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 24 تیر 1393
-
شناسه17288
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط