loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

سینما پاراگراف: گزیده ای از بهترین دیالوگ های تاریخ سینما

ناشر میراث اهل قلم

نویسنده محمدرضا حدادی

سال نشر : 1390

تعداد صفحات : 80

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

کتاب «سینما پاراگراف» با زیر عنوان گزیده ای از بهترین دیالوگ های تاریخ سینما(فیلم های داخلی و خارجی) از سوی انتشارات میراث اهل قلم منتشر شد. این کتاب که به همت محمدرضا حدادی نوشته شده و هفتادوپنجمین عنوان از مجموعه «کتاب دانشجویی» است، با مروری بر بهترین های سینمای ایران و جهان، علاوه بر انتخاب دیالوگ هایی از 72 فیلم مهم تاریخ سینما به معرفی مختصر هریک از این فیلم ها در کنار درج تصاویری از بازیگران و سایر عوامل فیلم ها در بخش مربوط به هر فیلم نیز پرداخته است.
بنابراین گزارش، دیالوگ های منتخبی از فیلم هایی چون «آبی، ساخته کریستوف کیشلوفسکی، ادوارد دست قیچی ساخته تیم برتون، خوب بد زشت ساخته سرجیو لئونه، راننده تاکسی ساخته مارتین اسکورسیزی، رونین ساخته جان فرانکن هایمر، هفت ساخته دیوید فینچر، شجاع دل ساخته مل گیبسون، محله چینی ها ساخته رومن پولانسکی و...سوته دلان اثر علی حاتمی، عروس اثر بهروز افخمی، مارمولک اثر کمال تبریزی، قیصر اثر مسعود کیمیایی، بچه های آسمان اثر مجید مجیدی و...» در این کتاب جای داده شده است.

در بخشی از دیالوگ های منتخب فیلم «قیصر» می خوانیم:

قیصر(بهروز وثوقی): هه! خان دایی تو آدمو مایوس می کنی! اگه قرار روزگاره که هر کسی پیر می شه، دلشم کوچیک بشه، خدایا منو هیچوقت پیرم نکن، واسه اینکه اصلا حوصله شو ندارم.

خان دایی(جمشید مشایخی): ساکت شو! تو چی می دونی؟! آدم هرچی بیشتر پیر بشه، بیشتر خودشو به خدا نزدیکتر می دونه. تو حالا جوونی، داغی! ازین خون کیف می کنی اما من نه! تو یه بچه ای!

قیصر: من بچه ام، آره! خیلی هم بچه ام واسه اینه که هرکی تو گوشم بزنه، می زنم تو گوشش، اما توچی؟ دلت می خواد تو گوشت که می زنن، بگی من پهلوونم، پهلوونم باهاس افتاده باشه، تو گوشش که می زنن سرشو بندازه پایین از زیر دیفال ردشه. شما اینو بهش می گی پهلوونی!

در بخشی از دیالوگ های منتخب فیلم «راننده تاکسی» نیز آمده است:

تراویس(رابرت دنیرو): کسی که رئیس جمهور می شه باید فقط...واقعا تمیزش کنه! می فهمی منظورم چیه؟ بعضی وقت ها بیرون می رم و بوش رو احساس می کنم، سرم درد می گیره، احساس بدیه؛ مثل اینکه اونا هیچوقت از بین نمی رن، مثل اینکه رئیس جمهور باید همه این کثافت رو پاک کنه. باید مثل اون توالت لعنتی، سیفون رو بکشه...*

بخشی از دیالوگ های منتخب فیلم «دیوانه از قفس پرید»:

مک مورفی(جک نیکلسون): فرار از اینجا آسون تر از اونیه که فکر کنی.

برامدین(ویل سامپسون): شاید برای تو اینطور باشه، چون از من عاقل تری.

مک مورفی: خب رئیس، عوضش تو هم از تنه یه درخت بزرگ تری.

برامدین: پدر من هم مرد بزرگی بود، هرکاری هم که دلش می خواست می کرد. برای همین هم خردش کردن...آخرین باری که پدرم رو دیدم، از بس کتک خورده بود، کور شده بود. فقط برای اینکه یه سرخ پوست کله شق بود و حقش رو از سفیدپوست ها می خواست. تو این سرزمین صدای هرکسی بلند بشه، خدمتش می رسند...

بخشی از دیالوگ های منتخب فیلم «مارمولک»:

رضا(پرویز پرستویی): حالا خودتو ناراحت نکن مادر.

مادر معتضدی(فریده سپاه منصور): چطور می گی خودمو ناراحت نکنم؟ بچه دست گلم رو جلوی چشمم دستبند زدن بردن، می خوای برقصم؟!

رضا: مادر، من یه امانتی پیش محمود دارم، یه امانتی. تو نمی دونی کجاس؟

مادر معتضدی: نخیر! اون که کاراشو خونه نمی آورد. از بس که بی شرف! کلاهبردار بود! الهی داغشو ببینم، هربلایی که سرش بیاد حقشه!
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما