پوتین های آشنا: روایت زندگی، حماسه و شهادت سردار شهید بختیار جمور
4 (1)
سال نشر : 1392
تعداد صفحات : 197
معرفی کتاب
این کتاب در ۱۹۷ صفحه به رشته تحریر درآمده و در آن طی بخش های کوتاهی به روایت زندگی، حماسه و شهادت این سردار سپاه اسلام، می پردازد. سرداری که در یکی از روستاهای همدان به دنیا آمد و کار خود را از کارگری و بنایی شروع کرد و در نهایت هم در کسوت معاونت لشکر ۴۳ امام علی(ع) در علمیات ایذایی قبل از والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
در بخش هایی از این کتاب آمده: «گفتند: مسجد محل نیاز به تعمیرات داره، پول و پله هم در کار نیست. گفت: راست کار ماست. با هم آستین بالا زدیم، من کارگری می کردم و آقای بختیار بنایی، گچکاری، محوطه سازی و همه چیز» در بخش دیگری از کتاب آمده: «بار دوم بود که ما رفتیم پابوس آقا امام رضا(ع). شوق زیارت، ناآرام و بی قرارش کرده بود. می گفت: خیلی حرفا با آقا دارم. آن روز ها خبر آغاز سراسری عراق به مرزهای ایران از رادیو شنیده می شد. زیارت کردیم و از صحن بیرون آمدیم. آرام بود و مسرور. پرسیدم: حالا بگو از آقا چی گرفتی که این جور سرحال شدی؟ گفت: اذن پوشیدن لباس سپاه و خدمت در جبهه را.» ذبیح قربانی همرزم شهید نیز در روایتی عنوان می کند: «زمزمه عملیات بود. باید خانواده را از اهواز به شهرستان بر می گرداندم. توی مسیر جاده، آقای بختیار را دیدم. هر دو پیاده شدیم و گرم گرفتیم چشم او به دختر کوچک من افتاد و مقابلش نشست و با محبت و خوشرویی پیشانی او را بوسید... از ابراز محبت او شرمنده شدم و پرسیدم: آقا بختیار، خانواده را دیدی؟ خندید و گفت: نه ولی با تلفن از جلو نظام دادم و یکی یکی باهاشون خداحافظی کردم. از سر شرم، سرم را پایین انداختم و ناخواسته نگاهم افتاد به پوتین های او، همان پوتین های آشنا.» مولف در پایان کتاب به عنوان ضمیه تعدادی از عکس های سردار شهید «بختیار جمور» را در قاب تصویر آورده است.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1392
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1392
-
شمارگان3000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات197
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن270
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 5 مرداد 1393
-
شناسه17571
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط