loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

یادگاران 24: کتاب غلام علی رجبی (جندقی)

ناشر روایت فتح

نویسنده سید احمد معصومی نژاد

سال نشر : 1393

تعداد صفحات : 112

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 20595 10003022
20,000 18,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

خیلی از ایرانی ها اگر قرار باشد اولین شعری که بعد از دیدن بارگاه امام رضا(ع) به ذهنشان می رسد، را بخوانند، آن شعر اینگونه شروع خواهد شد: «قربون کبوترای حرمت امام رضا/ قربون اینهمه لطف و کرمت امام رضا».

این شعر انقدر معروف و دلنشین است که هیچ بعید نیست خیلی ها بعد از خواندن اذن دخول، با زمزمه کردن آن وارد حرم ثامن الحجج شده باشند. اما شاعر این شعر به اندازه شعرش معروف نیست. نه حالا که قریب 25 سال از شهادتش گذشته باشد، نه؛ همان موقع هم که در قید حیات بود و شعر می گفت و مداحی می کرد هم دنبال معروف شدن نبود؛ هرچند که منبری ها و مداح های معروف او را می شناختند و قبولش داشتند. اما او از اینجور چیزها فراری بود:

«بچه های کم سن و سال محله برای خودشان هیئت راه انداخته بودند. وسط کوچه یک چادر کوچک به پا کرده بودند، با پارچه های سیاه و کتیبه. از کنار چادرشان رد میشد. یکی از بچه ها به بقیه گفت: «کاش می شد آقا غلام علی می اومد برای هیئتمون می خوند...» شنید، ایستاد، راهش را کج کرد سمت چادر آنها. از آن شب اول برای هیئت بچه های محل یک روضه کامل می خوند و بعد می رفت هیئت خودشان.»

شهید غلامعلی رجبی(جندقی) در سال 1333 بدنیا آمد و سال 1367 در عملیات مرصاد به شهادت رسید. معلم بود، شعر می گفت و مداحی می کرد؛ و به همین دلیل کتاب «یادگاران» او پر است از نکات تربیتی و اخلاقی. در این کتاب حاج منصور ارضی، سعید حدادیان، محسن طاهری، حاج آقا پناهیان و خیلی از دوستان و شاگردانش به نقل خاطره پیرامون او پرداخته اند. البته این خاطرات به سبک کتاب های یادگاران انتشارات روایت فتح، بازنویسی شده است تا در چند جمله کوتاه، مثل یک کپسول اثرگزار عمل کند.

بیست و چهارمین «یادگاران» که همین چند وقت قبل رونمایی شد، می تواند طعم مطالعه فراگیرترین کتاب های دفاع مقدسی دهه هشتاد را زیر زبان کتاب خوان ها زنده کند. دهه هشتاد کمتر جوان کتابخوان و علاقه مند به حوزه دفاع مقدس بود که این سری کتابها را نخوانده باشد. حالا جلد بیست و چهارم این سری کتاب ها –اگرچه با کمی دقت می توان فهمید که دیگر آن وسواس ادبی پشت خلاصه نویسی و بازنویسی خاطراتش نبوده است- فرصت مغتنمی است تا هم آن خاطره ها زنده شود و هم با زندگی مخلصانه یک محب راستین اهل بیت(ع) آشنا شویم.اما ماجرای آن شعر معروف شهید رجبی چه بود؟
«شب توی صحن توسل کرد که چهارده قدم به سمت ضریح بردارد و با هر قدم یک بیت برای آقا امام رضا(ع) بگوید. قدم برمی داشت، اشک هایش می ریخت و زیر لب زمزمه می کرد:

قربون کبوترای حرمت
قربون این هم لطف و کرمت»

یکی از خاطرات کتاب بدین شرح است:
یک بار به او گفته بودند «این کلید ماشین و خانه را بگیر به شرط اینکه قول بدهی مداح ثابت جلسات هفتگی ما بشوی». به بهانه مشورت با پدرش بیرون زده بود. گفته بود: «چون در مجلس امام حسین حرف پول وسط آوردند دیگر اگر کلاهمم آن سمت بیفتد برنمی گردم».
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما