loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

مادران 5: پسرانم برای انقلاب (شهیدان آقاجانلو به روایت مادر)

ناشر روایت فتح

نویسنده زهرا رجبی متین

سال نشر : 1392

تعداد صفحات : 120

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 21039 10003022
4,200 3,800 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

نویسنده در کتاب «شهیدان آقاجانلو» بخشی از تاریخ مستند انقلاب اسلامی را با محوریت خانواده ارائه می کند.

همه مطالب کتاب «شهیدان آقاجانلو»، از زبان ساده و عامیانه مادر شهیدان آقاجانلو نقل شده است. ابتدای این اثر با معرفی زندگی مادر شهیدان آقاجانلو آغاز می شود، سپس مخاطبان، از زبان مادر با خلقیات و فعالیت های برادران آقاجانلو چه در جبهه و چه در خارج از آن آشنا می شوند.

مادر شهیدان آقاجانلو دارای شش پسر است که سه نفر از آنها به شهادت رسیده اند، که باید گفت، مخاطب با مطالعه این کتاب متوجه می شود که «صادق» اسم پسر نخست این مادر است که از 13 سالگی پا به عرصه انقلاب گذاشته و در عرصه هشت سال دفاع مقدس به مقام جانبازی نائل شده است.

کتاب «شهیدان آقاجانلو»، زندگی برادر دوم یعنی «امیر» را نیز به تصویر کشیده است. در این اثر می خوانیم که مادر شهیدان آقاجانلو به «امیر» علاقه بسیاری داشت، به گونه ای که همواره می گفت: «حاضرم همه پسرانم به شهادت برسند اما امیر را از دست ندهم». جالب توجه است که «امیر» نخستین پسر این مادر بود که به مقام شهادت نائل شد و پیکر این شهید 13 سال بعد از شهادت به دست مادر سپرده شد.بعد از شهادت امیر، فرزندان دیگر این مادر برای ادامه دادن راه امیر به جبهه رفتند. «مجید» اسم فرزند دیگر مادر شهیدان آقاجانلو است که قبل از شهادتش در حرفه تراشکاری فعالیت می کرد. بعد از مجید، «حبیب» که 14 ساله بود و چندین بار شناسنامه خود را به دلیل افزایش سن و اجازه ورود به جبهه تغییر داده بود، برای رفتن به خط مقدم پافشاری کرد. با وجود این که «صادق» برادر بزرگ تر، با این موضوع مخالف بود اما مادر آنها خودش حبیب را به بخش اعزام برد و تقاضای اعزام او را کرد.

بخش دیگر این کتاب به زندگی مادر شهیدان آقاجانلو در زمان رحلت امام خمینی (ره) که در بستر بیماری به سر می برد، اشاره دارد و بیان می کند که این خانواده به حدی از نظر اقتصادی در وضعیت بدی به سر می بردند که حتی یک بار هم برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد مقدس نرفته بودند و به واسطه حضور «صادق» پسر بزرگ خانواده در سپاه به این سفر عازم شدند، همچنین در ادامه این کتاب با چگونگی سفر آنها به مکه و چگونگی فوت پدر این خانواده آشنا می شویم.

گفتنی است، کتاب «شهیدان آقاجانلو»، با مطلبی از دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهیدان آقاجانلو به اتمام می رسد.

سال 64 بالاخره اعزام شد. همیشه دوست داشتم امیر را بدرقه اش کنم که نمی گذاشت. اما با مجید دو روز همراه شدم. آنها را بردند پادگان ابوذر. من دیگر راه پادگان ها را بلد بودم. هر اعزامی که بود، خودم را می رساندم. از هیچ برنامه ای عقب نمی ماندم. رفتم آنجا. صادق و مجید هر دویشان بودند. بچه های پایگاه شهید چمران تعجب کرده بودند. قرار بود رزمنده ها را در شهر بچرخانند. مجید را در پادگان دیدم. لباس خاکی تنش بود. اورکتش را هم روی دوش انداخته و ایستاده بود. به نظرم خیلی زیبا آمد. خنده هایش مثل همیشه نبود. یک لحظه به زبانم آمد و به صادق گفتم: «مجید شهید می شه، می بینی چقدر خوشگل شده؟» شیرینی گرفته بودم و بین رزمنده ها تقسیم می کردم.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما