loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

عبور از سازمان (مجید شریف واقفی به روایت اسناد)

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

دوره های تحول در هر جامعه ای همراه با سرگشتگی، کدر شدن افق های اندیشیدن و تزلزل هویت های شکل گرفته و ظهور و زوال زود هنگام نحله ها و ایدئولوژی های مختلف است. تغییرات کلان اجتماعی، زندگی انسان ها را تحت تأثیر قرار می دهد و افراد بسیاری از جایگاه های تثبیت شده ی خود کنده می شوند. به همان میزان که تحولات عمیق تر و پردامنه تر باشند، پدیده ی «از جاکندگی» رواج بیشتری می یابد. انسان ها در چنین جامعه ای دچار نوعی اضطراب و سرگشتگی می شوند. به همین علت، جستجوی هویت و یا بازسازی تعاریف گذشته از خود و حتی گاهی کنار گذاشتن آنها، به خصلت عمومی افراد جامعه مبدل می گردد. همگان به دنبال تعریف جدیدی از خود و جایگاه خویش در هستی، اجتماع و خانواده هستند و می کوشیند برای این تعاریف خود دلایل محکم و قانع کننده ای بیایند. به همین دلیل، بازار بحث های هویتی رونق می یابد و از همه سو افکار متعدد و معرفت های اجتماعی و جهان بینی های متعدد مورد اقبال قرار می گیرند. در چنین وضعیتی ، گروهی به سنت ها رجوع می کنند، عده آی در جستجوی راه ه ای جدید بر می آیند و چه بسا به صرافت آزمودن راه هایی بیفتند که دیگران طی کرده اند. برخی دیگر تلاش می کنند از هر اندیشه ای مطلبی برگیرند و از هر بوستان گلی برچینند، اما غافل از این که در عرصه ی اندیشه، سازگاری مباحث و مطالب، عمدتا به اشتراک در اصول و مبانی نظری متکی است تا به اهداف و آرمان ها؛ به همین دلیل، گزینش ایده ها از میان منظومه های مختلف فکری و سر و سامان دادن به آنها در یک مجموعه ی همبسته ، همگون و دارای تناقض کمتر، اگر نگوییم امری محال است، حداقل کاری است بس دشوار و سخت. ایران دهه ی پنجاه شمسی، بی شباهت به وضعیتی که در بالا وصف شد نبود. تشدید فشارهای ایالات متحده برای تغییرات اجتماعی در کشورهای وابسته به بلوک غرب به منظور پیشگیری از ظهور و بروز جنبش های کمونیستی، شاه را در موقعیت سختی قرار داد و به ناچار سیاست های توسعه ی اجتماعی تحت عنوان «اصلاحات ارضی» و انقلاب سفید (انقلاب شاه و ملت) برنامه ریزی و به مرحله ی اجرا در آمد. در بعد سیاسی نیز، به نیروهای مخالف حکومت اجازه ی فعالیت داده شد، اما اثرات نوسازی شاهانه، علاوه بر این که قشر جدیدی از کارمندان دولتی و کارگران صنعتی را پدید آورد، روستاییان زیادی را به حاشیه ی شهرهای بزرگ کشانید و موقعیت اجتماعی گروه های اجتماعی را متزلزل نمود. گروه ةای اجتماعی در صدد تحکیم موقعیت خود در اوضاع و احوال جدید بر آمدند. گوره ها و اقشار نوظهور با خود افکار جدیدی را به جامعه آوردند و روستاییان حاشیه نشینی در شهرها به دنبال تعریف جدید از خود بودند. در چنین موقعیتی، مهلت این آزادی زود به سر آمد و با سرکوب قیام 15 خرداد 1342، نیروهای مخالف، سرکوب، زندانی و تبعید شدند. گرچه سیاست های انقباضی رژیم، بساط توسعه ی سیاسی را در هم پیچید ، اما سیاست توسعه اقتصادی و اجتماعی، هر چند بسیار کند و بیشتر به صورت نمایشی، ادامه یافت. برخی از نیروهای مخالف رژیم، که سیاست ای سرکوب حکومت در چند سال قبل را از نزدیک ملاحظه کرده بودند، تنها راه تغییر در وضعیت موجود را در به دست گرفتن اسلحه و مبارزه ی مسلحانه می دیدند. از اواسط دهه ی چهل، به تدریج در شهرهای مختلف ایران به ویژه شهرهای بزرگ که دانشگاه های مهم کشور در آنها قرار داشتند، دسته ها و گروه های مسلح مخالف حکومت تشکیل شدند. این گروه ها عمدتا از دو جریان فکری و ایدئولوژیک تأثیر می پذیرفتند و اصول و آرمان های حرکت خود را از این ایدئولوژی ها استخراج می کردند؛ دو جریان فکری مذکور عبارت بودند از: اسلام و مارکسیسم. ایدئولوژی اسلامی که ریشه در فرهنگ، تاریخ و سنت های این مرز و بوم داشته و مشحون از آرمان های عدالت خواهانه و ظلم ستیز بود بار دیگر مورد توجه مبارزان و مخالفان شاه قرار گرفت. و علاوه بر رهبران روحاین مخالف حکومت، گروهی از استادان و تحصیل کرده های دانشگاه ها، که با ایده های جدید دنیای معاصر نیز آشنا بودند سعی در تلفیق آرمان های دینی و علمی جدید داشته و از اسلام به عنوان ایدئولوژی مبارزه بهره می جستند. این برداشت های جدید از اسلام، در میان قشرهای روشن فکر ، طبقه ی متوسط سنتی و طبقات فرودست جامعه ی آن روز ایران با اقبال زیادی رو به رو شد. اما ایدئولوژی مارکسیستی ، که آرمان اصلی آن ستیز با امپریالیسم، سرمایه داری و بورژوازی و استقرار حکومت طبقه ی کارگر در تمام کشورها بود، به علت آرمان های عدالت خواهانه اش مورد توجه نیروهای مبارز قرار گرفته بود؛ به ویژه پیروزی چریک های کمونیست در چین، آمریکای لاتین و ... اشتیاق به این ایدئولوژی را در بین قشرهایی از جامع برانگیخته بود، درست در این دهه دستجات و گروه های مسلح مارکسیستی با گرایش های متعدد مائوئیست، لنینیست، طرفداران چه گوارا و ... تشکیل شدند. منشأ جنبش های چریکی در ایران به دهه ی پنجاه هجری شمسی باز می گردد. در بین سال های 1349- 1356 چند سازمان چریکی در ایران ایجاد شد که عبارتند از: سازمان چریک های فدایی خلق ایران، سازمان مجاهدین خلق با دو انشعاب مجاهدین اسلامی و مجاهدین مارکسیست، گروه های کوچک منطقه ای با گرایش اسلامی، مانند گروه ابوذر در نهاوند و گروه های کوچک و مستقل با گرایش مارکسیست، مانند گروه توفان، حزب دمکرات کردستان و سازمان انقلابی حزب توده. از میان این گروه ها، چریک های فدایی خلق و سازمان مجاهدین بزرگ ترین بودند. سابقه ی تاسیس سازمان مجاهدین خلق به حدود سال 1344 باز می گردد. اعضای اصلی این سازمان از جناح مذهبی جبهه ملی و نیز اعضای نهضت آزادی بودند. علی اصغر بدیع زادگان، محمد حنیف نژاد، سعید محسن، محمد [محمود] عسگری زاده، عبد الرسول مشکین فام و احمد رضایی، هسته ی اصلی سازمان مجاهدین را پی افکندند. این هسته به تدریج به شهرهای اصفهان، شیراز ، تبریز و ... گسترش یافت. اعضای سازمان مجاهدین از میان روشنفکران نسل جوان اما با پایگاه های اجتماعی متفاوت و غالبا از خانواده های شیعی مذهب بودند که عمدتا از بین دانشجویان دانشکده ی فنی، کشاورزی ، پلی تکینک تهران و دانشگاه صنعتی آریامهر عضوگیری می شدند. آرمان آنها ایجاد تغییرات اساسی و پایان دادن به وابستگی به غرب و ایجاد نظام بی طبقه ی توحیدی بود. مبارزه ی مسلحانه و چریکی مجاهدین از سال 1350 مقارن با برگزاری جشن های 2500 ساله ی شاهنشاهی، علنی شد. بمب گذاری در کارخانه ی صنایع الکترونیکی تهران و ربودن یک هواپیمای ایران ایر، به دستگیری 9 تن از مجاهدان و سپس 66 نفر دیگر از آنها انجامید. در نتیجه، رهبران اولیه ی سازمان اعدام گردیدند و یا در درگیری خیابانی کشته شدند. کادرهای درجه ی دوم در سال 1351 سازمان را تجدید حیات کرده، اما به مارکسیسم گرایش یافتند و طی جزوه ای به نام «بیانیه های اعلام مواضع ایدئولوژیک»، مارکسیسم را به جای اسلام فلسفه ی راستین انقلابی نامیدند. این چرخش به شکاف میان مجاهدین منجر شد؛ یک دسته مجاهدین اسلامی بودن که عقاید مارکسیستی را نپذیرفتند و دومین دسته مجاهدین مارکسیست بودند. از میان سه جناح مذهبی، سیاسی و نظامی مجاهدین به سرکردگی تقی شهرام و بهرام آرام، شریف واقفی رهبر جناح مذهبی سازمان، تغییر ایدئولوژی را نپذیرفت و با کمک صمدیه لباف به تقویت جناح مذهبی پرداخت. این موضوع باعث خلع سلاح و تصفیه ی آن دو گردید و سرانجام سازمان آنها را خائن قلمداد کرد. در نتیجه طرح ترور شریف واقفی و صمدیه لباف در اردیبهشت سال 1354 پیاده شد. شریف واقفی به شهادت رسید، اما صمدیه لباف زخمی شد و توسط ساواک دستگیر و در همان سال اعدام شد.
در این مجموعه زندگی نامه و فعالیت های مجید شریف واقفی با تکیه بر خاطرات شفاهی، کتاب ها، اسناد و مدارک معتبر و موجود مورد بررسی قرار گرفته و پیرامون چگونگی پیوستن وی به سازمان مجاهدین خلق و برخورد او با تغییر ایدئولوژی در این سازمان و سپس بازتاب (عوامل و پیامدها) آن مورد بررسی قرار گرفته است. گفتنی است که تاکنون کتاب جامع و مستقلی درباره ی مجید شریف واقفی به رشته ی نگارش در نیامده است و به زندگی و فعالیت های وی تنها به صورت جسته و گریخته و پراکنده در مباحث مربوط به سازمان مجاهدین اشاراتی شده است. مزیت کار موجود استفاده از روش های مختلف در زمینه ی گردآوری اطلاعات بوده است، به ویژه دسترسی به مدارک شخصی از جمله دفترچه های یادداشت وی که برای درک بیشتر شخصیت وی مثمر ثمر می باشد.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما