loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

گیلان غرب در جنگ

ناشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی

نویسنده محمدرضا تمری

سال نشر : 1392

تعداد صفحات : 164

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 24293 10003022
65,000 61,800 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

جنگ را پدیده ای شر خوانده اند، از آن رو که قتل و جنایت و حیوانیت و غارت و تجاوز، ملازمان همیشگی آن هستند. انصاف نیز حکم می کند که حقایق فوق مورد تأیید هر ناظر عادلی باشد، اما...
اما این همه ی حقیقت نیست. چه اینکه آن شر ذاتی، گاه در اعراض خود تصاویری خلق می کند که همان ناظر عادل را آن چنان مبهوت خویش می سازد که چاره ای جز برآوردن فریاد تأیید و تحسین نخواهد داشت. تصاویری دلر با از انسانیت و خلوص و بندگی و رشادت و شجاعت که صحنه ی جنگی متعارف را مبدل به حماسه ای نامتعارف می سازد. جنگ ما از این سنخ بود. جنگ ما هرچند جنگ بود، اما جنگی بود نه از جنس جنگ های دیگر. در دفاع هشت ساله ی ما هرچند همچون دیگر جنگ ها خون و باروت و توپ و تانک و ضجه و شیون و مرگ و انفجار و... بود اما در همین احوال سیاه، ملتی با فرصت شناسی تمام، بار خود را بستند و از فرش سفلی به عرش اعلی سفر کردند. گویی همین اکنون بود که امیر مؤمنان (ع) در گوش ایشان فریاد برآورد که «اغتنم الفرص الفرصت تَمُرُّ مَرّ السحاب»!

مردمی بودند در دیاری غریب اما سرسبز و باصفا که از فرط طراوت، سرزمین شان را «گیلان غرب» نامیده بودند. مردمی مؤمن و خداترس و غیور که وقتی نعره ی توپ و تانکِ قومی مسلمان کش به ایشان اخطار داد که «انَ الناسَ قد جَمَعوا لکُم، فَخشَوْهُم» به جای آنکه خوف از مرگ و رها کردن این متاع قلیل دنیا آنان را از دیار خویش فراری کند، مردانه ایستادند و این سرود آسمانی را یک صدا سردادند که «فَزادَهُم ایماناً و قالوا حسبُنَا الله و نِعم الوکیل»! و این شد که ایمانشان افزون تر گشت و گفتند خدای یکتا ما را بس است و چه خوش وکیلی است آن ربّ متعال از برای ما!

جنگ خونین و غمبار، سکوی پرشی شد برای مردان مردی که آرزوی آدم شدن در وجودشان شعله می کشید و در پی به دست آوردن فرصتی برای امتحان ایمان خویش که برای آن تشنه لبان می گشتند. مردمانی بودند که خون و آتش، شهرشان را غرقه ی خویش ساخته بود اما آرزوی شنیدن یک آه را بر دل شیطان باقی گذاشتند. شاید تصور این مطلب برای آیندگان شبیه افسانه باشد که شهری بود در تاریخ که اهالی آن بمب و موشک و تانک را روبه روی خویش دیدند و شهرشان را ترک نکردند و به سیادت عاشوراییانی از تبار شهید «صفر خوشروان» حماسه ای آفریدند به عظمت حماسه ی گیلان غرب.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما