loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

ایران در عصر افشاریان و زندیان

تاریخ کهن و معاصر ایران زمین 5

5 (1)

ناشر امیرکبیر

نویسنده علی اکبر ولایتی

سال نشر : 1393

تعداد صفحات : 558

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

مجموعه تاریخ کهن و معاصر ایران زمین نگاهی است هدفمند به تاریخ ایران که با بهره گیری از منابع فراوان و معتبر و گاه جدید و شیوه ها و روش های ثابت شده، با راه نمایی و همکاری جمعی از پژوهشگران و تاریخ دانان فرهیخته فراهم آمده است. در این کتاب، نگارنده در پی آن است که مهم ترین تحولات تاریخی را در شکل دهی به حیات معاصر ایرانیان بررسی کند؛ تحولاتی که ایرانیان در حیات پر فراز و نشیب خود به چشم دیده اند و از سر گذرانده اند تا به زندگی پرافتخار دیروز و امروز خود دست یابند و فردایی پرامید در پیش روی داشته باشند.

دکتر علی اکبر ولایتی در این کتاب، که پنجمین مجلد از مجموعۀ «تاریخ کهن و معاصر ایران زمین» است به بررسی و واکاوی شواهد و مدارک تاریخی دربارۀ دوران حکومت افشاریان و زندیان در ایران پرداخته و نیم نگاهی نیز به دوران کوتاه مدت افغان های غلجائی انداخته است. ایران در دوران صفویه به بالاترین مدارج پیشرفت علمی و فرهنگی و هنری، در قیاس با دیگر کشورهای آن عصر، رسید. اما تاریخ برای دوران پرشکوه و اوج قدرت ایران در عهد صفویه پایانی غم انگیز رقم زد.

نخست، رخوت و کاهلی شاهزادگان آسایش گزینِ صفوی هم چون موریانه ای پایه های تخت اقتدار صفویان را از درون سست کرد و در پی آن، حکم رانانی روی کار آمدند که نه از دلاوری های مردانۀ شاه اسماعیل، نه از سیاست شاه طهماسب و نه از اقتدار شاه عباس بویی برده بودند. در این میان، نفوذ خواجه سرایان و عملۀ حرم در امور سیاسی، پیچیده ترین امورات مملکت را از دست خبرگان و اهل فن گرفته و به عده ای سفلۀ سوداگر سپرده بود. حاصل کارْ حکومتی ناکارآمد و کم بهره از پشتیبانی مردمی بود که در هر گوشه اش غائله ای و در برابر هر سیاستش مدعی و مخالفی هویدا بود. در چنین وضعیتی، گروهی از اتباع ایران، از دودمان غلجائیان قندهار به رهبری جوانی جاه طلب، اما سیاست باز و خون ریز، به نام محمود راه پایتخت در پیش گرفتند و بی آن که خود انتظار داشته باشند، به فتوحات پی در پی دست یافتند و تا دیواره های کلان شهرِ اصفهان پیش تاختند. سلطان بی مایۀ صفوی، شاه سلطان حسین، که به همان اندازه که از شکوه و جلال بهره مند بود از دانش سیاسی و اقتدار نظامی بی بهره بود جقۀ پادشاهی را به دست خویش تقدیم فرمانده غلجائی کرد. غلجائیان سرمست از این پیروزی غیرمنتظره که بیش از هر کس، خودِ ایشان را به شگفتی واداشته بود، خود را برای مدت درازی حکم رانی بر سرتاسر خاک ایران آماده می کردند. از این روی، بر آن شدند تا به اجبار و به زورِ تیغ آخته، شیعیان باورمند ایرانی و ارادتمندان راستین ائمۀ اطهار (ع) را از مسیر حقۀ تشیع بازدارند و به آیین تسنن وادار کنند. پس از محمود، پسر عموی او، اشرف نیز همین سیاست را پیش گرفت. وی با این که خود را خلیفۀ مسلمانان می دانست و از این جهت، در تعارض جدی با دولت مردان عثمانی بود، در مبارزه با تشیع دوازده امامی در ایران با عثمانی ها هم رأی و هم داستان بود.

همین هم فکری سبب شد که دولت های اشغالگر عثمانی و غلجائی در طریق شوم تجزیۀ ارضی ایران گام بردارند. گویی طرح نانوشتۀ جدید برای ایران آن بود که آذربایجان و غرب ایران در تصرف عثمانی، اصفهان و توابع آن در تصرف اشرف، شمال ایران در تصرف روسیه و شرق ایران در تصرف مَلک حسین قندهاری باشد. اما تاریخ نشان داده که دولت های خودکامه همواره از نقش مردم به عنوان یک عنصر مهم و سرنوشت ساز در معادلات سیاسی داخلی و بین المللی غافل بوده اند، و به همین صورت، غلجائی ها هم بی توجه به خواستۀ مردم، در سیاست قتل و آزار شیعیان و نیز تجزیۀ خاک ایران پای می فشردند. چنین بود که سردار خراسانیِ ایل افشار، نَدَرقلی معروف به نادر، با تکیه بر حمایت مردمی برای نجات ایران و مذهب تشیع به پا خاست و قدرت را از دست غلجائیان ستاند و اشغالگران غلجائی و روس و عثمانی را از بیشۀ شیران، سرزمین سرافراز ایران، بیرون راند. دریغا که دوران اقتدار نادری دیری نپایید و با بیماری و ضعف عقل پادشاه افشار مسیر نزول و افول پیمود. با قتل نادر شاه، جنگ خاندانی افشارها برای رسیدن به تاج و تخت و گنج های افسانه ای نادر باقیماندۀ اقتدار افشاریه را از میان برد، و اگر احترام سرداران ایران به شخص نادر نبود، حکومت شاهرخ نابینا در خراسان نیز در تندباد حوادث دوران در هم پیچیده می شد.

در چنین وضعیت آشفته ای، دیگر سردار ایلیاتی ایران، کریم خان، پیش از آن که ایران باز دستخوش چپاول اشغالگران بیگانه و غارتگران خودی گردد، هم چون نادر، در برابر ناوک خصم سینه سپر کرد و رشتۀ امور ایران را در دست گرفت. اما افسوس که مرگ کریم خان هم پایانی اسف بار بود بر دوران شکوه و عزت زندیه. پس از مرگ خان زند، سرداران او چون گرگان تیزدندان پاره های تخت پادشاهی ایران را به دندان خاییدند و از هم دریدند؛ چنان که پیکر بی جان کریم خان روزها بر روی زمین ماند. چندی بعد، جوانی از خاندان زند به نام لطفعلی خان با رشادتی مثال زدنی اقتدار کریم خان را برای مدت کوتاهی احیا کرد، اما در برابر خیانت سیاست باز خودی، حاجی ابراهیم خان کلانتر، و دژخیمی دشمن قسم خوردۀ خاندان زند، آغا محمد خان قاجار، کاری از پیش نبرد و چشم و جان خویش را باخت. ایران پس از گذر ار این دوران پرخطر و پرآسیب، چشم انتظار روزگار آرامش بود، آرزویی که تا سال ها بعد محقق نشد.
  • زبان کتاب
    فارسی
  • سال نشر
    1393
  • چاپ جاری
    1
  • تاریخ اولین چاپ
    1393
  • شمارگان
    1000
  • نوع جلد
    جلد سخت
  • قطع
    وزیری
  • تعداد صفحات
    558
  • ناشر
  • نویسنده
  • وزن
    980
  • تاریخ ثبت اطلاعات
    چهارشنبه 12 فروردین 1394
  • شناسه
    24727
  • دسته بندی :
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما