مفاخر ملی - مذهبی 19: دشمن به زانو در آمد (زندگینامه داستانی میرزای شیرازی)
سال نشر : 1388
تعداد صفحات : 109
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 26328
10003022
معرفی کتاب
صدای گریه اش میان گفتگوهایی درباره ظلم ارباب ها، بی کفایتی شاه و حکم جهاد علمای نجف بلند شد و در درگاه خانه پیچید. نامش را در صفحات صحیفه سجادیه نوشتند و زندگش پربار میرزای شیرازی، آغاز شد. خیلی زود، در آستانه سه سالگی، پدرش را از دست داد و تربیتش بر عهده دایی اش، سید حسین، گذاشته شد. هوش سرشارش چیزی نبود که از چشم سیدحسین پنهان بماند و هم او بود که بانی تحصیلات زودهنگام و سفرهای میرزاحسن برای کسب علم و تلمذ نزد استادان بی شمار شد. سفرش به عراق و هفت سال تحصیل و اقامت در نجف از او عالمی بزرگ ساخت و مرجعیت تقلید شیعیان به او واگذاشته شد. حضور او در سامرا در زمانه اختلاف افکنی میان شیعه و سنی، نیروهای انگلیسی و روسی را به فکر انداخت که به بهانه ایجاد آشتی، درکشور حضور پیدا کنند. اما میرزا نمایندگان آن ها را در سامرا نپذیرفت و راه آن ها را برای دخالت در یک امر داخلی سدّ کرد و وقتی حضور نیروهای بیگانه در ایران منجر به کسب امتیازاتی برای آن ها شد، نامه های مراجع به میرزای شیرازی، او را از اوضاع درهم ایران آگاه ساخت و همین آگاهی موجب صدور حکم تاریخی تحریم تنباکو شد که عبدالله متولی گزارش دقیقی از آن را در «دشمن به زانو درآمد» آورده است.
شاه که چین و چروک پیشانی اش نشان از شدت خشم او داشت، گفت: «آخر مردک! از همان ابتدا حرف تو را قبول کردیم و به این روز افتادیم. حالا می گویی چه کنیم؟!» سفیر انگلیس گفت: «اگرچند نفری را با تیر بزنند، بقیه می ترسند و از اطراف ارگ فرار می کنند.» در همان لحظه، نگهبانی وارد شد و گفت: «قربان خاک پایت شوم، نایب السلطنه غش کرده اند.» شاه با تعجب گفت: «مگر مردم حمله کرده اند.»
- خیر قربان! ایشان قصد داشتند میان مردم رفته و ...صفحه ۱۰۱
- خیر قربان! ایشان قصد داشتند میان مردم رفته و ...صفحه ۱۰۱
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1388
-
چاپ جاری2
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات109
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن166
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 20 اردیبهشت 1394
-
شناسه26328
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط