loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

دوستی پردردسر (مجموعه داستان برای نوجوانان)

ناشر سوره مهر

نویسنده جمعی از نویسندگان | آنتوان پاولوویچ چخوف

مترجم محمدرضا سرشار

گردآورنده کتاب محمدرضا سرشار

سال نشر : 1389

تعداد صفحات : 144

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

کتاب «دوستی پر دردسر» نوشته آنتون چخوف و دیگران 10 داستان از کشورهای مختلف را برای نوجوانان دربرمی گیرد که کار ترجمه برخی از آنها و ویراستاری همه شان بر عهده محمدرضا سرشار بوده است.
در این کتاب، داستان نویسندگان کشورهای مختلف گردهم آمده است و از هر کشوری داستانی آمده تا نوجوانان ایرانی با فرهنگ های بومی آنها آشنا شوند.

«خروس» نوشته فاضل اسکندر با ترجمه گامایون (از آبخازستان) داستان جنگ و ستیز نوجوانی با خروس جنگی است که مانند سلطان ها مستبد و پرهیبت است و در نهایت پسر نوجوان خروس را شکست می دهد. نویسنده داستان «خروس»، «شامگاهان در راه» را نوشته، داستانی که در زمان جنگ جهانی دوم روی داده و پسرکی که ماموریتی را به عهده گرفته و به سرانجام رسانده است.
«کیسه توتون مادربزرگ» نوشته اکرم آیلیسلی ( از جمهوری آذربایجان) با ترجمه حبیب ف نیز داستان مادربزرگی است که سیگار می کشد و پس از مرگش دکترها می گویند که توتون او را کشته است.
«مهمان شبانه» نوشته غفور غلام (از ازبکستان) با ترجمه یوسف حمزه لو داستان پسر نوجوانی است که پدر و مادرش را از دست داده و با مادربزرگ مادری اش که پیرزنی هشتاد ساله است زندگی می کند.
«چطور خان را ورشکست کردم» نیز نوشته غفور غلام است و داستان جذاب مرد جوان دروغگویی است که برای پیدا کردن کار به خانه خان می رود.
«دوستی پر دردسر» روایتگر دوستی دو پسر بچه به نام «یوزیک» و «تولیک» است. «یوزیک» پسری شرور و بازیگوش است که در مدرسه و دهکده، اهالی از او شکایت دارند. «تولیک» دوست و همسایه یوزیک است که در خمیدگی بالای سپیداری نزدیک خانه اش لانه لک لکی ساخته و دو لک لک جوجه های خود را در آنجا به دنیا آورده اند. یوزیک به تولیک پیشنهاد می دهد که هر کدام یکی از جوجه ها را برای خود بردارند اما تولیک نمی پذیرد و موجب خشم یوزیک می شود. یوزیک تفنگی واقعی از خانه بیرون می آورد و به قدری خشمگین است که تفنگ را به سوی لک لک نشانه می گیرد و لک لک با شلیک گلوله به زمین می افتاد. به دنبال این اتفاق تمامی اهالی به دور لک لک مرده جمع می شوند. پدر یوزیک به علت شرمساری لک لک را در شالیزار خود به خاک می سپارد. این اتفاق و صحنه های غم انگیز آن موجب می شود که یوزیک آزار رساندن به حیوانات را ترک کند.

نزدیکی های شب، دو جوجه، از لانه، به زمین افتادند. آنها هنوز بال و پر درنیاورده بودند. معلوم نبود چه اتفاق افتاده بود: آنها یا نتوانسته بودند آن مصیبت بزرگ را تاب بیاورند، و یا به سبب گرسنگی در سرتاسر روز، ناتوان شده بودند. شاید هم لک لک ماده، از اینکه می دید دیگر به تنهایی نمی توانست غذای بچه هایش را تامین کند، خودش آنها را پایین انداخته بود. اما جوجه ها هنوز زنده بودند. تولیک، که از این بدبختی تازه دلش به درد آمده بود، آنها را به خانه برد.صفحه 140
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما