loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

ماشو در مه

ناشر سوره مهر

نویسنده فرهاد حسن زاده

سال نشر : 1397

تعداد صفحات : 88

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 26586 10003022
18,000 17,100 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

موضوع کتاب ماشو در مه به دوران پهلوی و مبارزات ضد رژیم اشاره دارد. این کتاب داستانی برای رده کودکان و نوجوانان نوشته شده است. ماشو پسرکی است جنوبی. رژیم شاه برادرش حجت را در جریان پخش اعلامیه ها دستگیر کرده اند. پدرش در مسافرت است و برادر دیگرش هم معتاد است. کاظم دوست ماشو است. پسرکی زبل و زرنگ. دوست دیگرشان سیامک است که «سیا» صدایش می کنند. او پسرکی کثیف و شلخته است. داستان از این قرار است که کاظم شنیده است که زیر لوله های نفت، ساکی پر از طلا و جواهر مخفی کرده اند. کاظم ماجرا را با ماشو در میان می گذارد. از طرفی سیا حرف های این دو را می شنود و می خواهد او را هم در گنج شریک کنند. سه پسر دنبال گنج می روند و تمام لوله ها را می گردند، اما خبری از گنج نیست. در حال گشت و گذار گاردی های شرکت نفت آن ها را می بینند و دنبالشان می کنند.

آن ها به کتابخانه سپاه می روند. در کتابخانه حبیب با دوست حجت برادر ماشو آشنا می شود. حبیب ماشو را از این کارها نهی می کند و به او نصیحت می کند که دنبال این کارها نرود و راه برادرش را در پیش بگیرد. ماشو در دو راهی مانده است. گزیده متن دست های سنگین پهلوان را روی شانه هایم حس کردم. منتظر بودم که حرفی، نصیحتی، چیزی بشنوم. اما خبری نشد. سرم را بالا آوردم و نگاهش کردم. چشم های درشت و سیاهش رنگ خون گرفته بود. اشک گونه هایش را خیس کرده بود و توی سبیلش مثل شیشه می درخشید. فکر نمی کردم پهلوان ها هم گریه کنند. گریه اش تلخ اما دیدنی بود. صورتش مثل نخلستان باران خورده.

« یک مرتبه چیزی پیدا کردیم. چیزی که انگار باد آورده بود. به سکوهای سیمانی که زیر لوله ها بود یک مقوا چسبیده بود. سیا آن را برداشت... کاظم مقوا را از دستش قاپید. من هم رفتم کنارش. عجب عکسی بود! عکس شاه! یعنی عکس صورت شاه روی هیکل یک الاغ. عکس کهنه و آفتاب خورده بود. سیا پرسید:زیرش چی نوشته؟»
عکس را از دست کاظم گرفتم و خواندم. «مرگ بر شاه، جیره خوار آمریکا.» سیا پرسید:«جیره یعنی چی؟» کاظم گفت:« یعنی یونجه، مسخره است! زود باش پاره اش کن!» خواستم بگویم«اشتباه می کنی» که آمد طرفم. دستم را پس کشیدم و گفتمک« خیلی قشنگه! واسه چی پاره اش کنم؟»
- خطرناکه به شاهنشاه مان فحش داده، ریز ریزشکن!
سیا با ترس گفت:«آره، فحش دادن به شاه زندانی دارد. مثل حجت.»
یاد حجت افتادم. یاد آن روز که برق نبود و از گرما داشتیم آتش می گرفتیم وسط حرفهایش می گفت:«مملکتی که شاهش نوکر جیره خوار آمریکاه باشد، از این بهتر نمی شود...» (ص 30و 31)
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما