قصه پر غصه ما: مجموعه داستان برای سال های آخر دبستان و دوره راهنمایی تحصیلی
5 (2)
سال نشر : 1388
تعداد صفحات : 64
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 26620
10003022
معرفی کتاب
کتاب «قصه پر غصه ما» شامل هفت داستان کوتاه است: «قصه پر غصه ما»، «نان خامه ای»، «مش قاسم»، «پرواز»، «بچه ها شما هم دعا کنید»، «آدم بزرگ ها هم بله...» و «شبی در کشتزار برنج» . داستان اول با نام «قصه پر غصه ما»، که نام کتاب نیز از آن گرفته شده ماجرای پسرکی است که پدر کارگر او به قصد کار به کویت رفته و پنج ماه است که برای آن ها پول نفرستاده است. پسرک مجبور می شود برای کار به یک مغازه برود و بعد از کلی دردسر موفق می شود در یک مغازه آجیل فروشی مشغول به کار شود. در این میان برادر کوچک او مریض می شود و دکترها می گویند که باید جراحی شود اما پول جراحی را از کجا بیاورند؟ «نان خامه ای» داستان دو پسر به نام های حسن و قلی است که پول هایشان را جمع کرده اند تا بتوانند یک نان خامه ای بخرند. وقتی نان خامه ای را از شیرینی فروشی می گیرند انگار بزرگترین گنج دنیا را به دست آورده اند و با خود فکر می کنند حتما باید خیلی خوشمزه باشد.در همان حال یکی از آن ها تنه می خورد و نان خامه ای درون باغچه گل آلود می افتد! بغض به گلوی بچه ها می نشیند و اشک در چشمانشان حلقه می زند، مثل کسانی که همه چیزشان را از دست داده اند. داستان سوم، «مش قاسم» نام دارد و داستان پسری را در روزهای انقلاب روایت می کند، حوادث این داستان حول تظاهرات مردم در میدان ژاله تهران است. این قصه هیجان آن روزها و تلاش نوجوانان را در به ثمر رسیدن پیروزی انقلاب برای خواننده به ترسیم می کند. «پرواز» نام داستان بعدی این کتاب است و پسرکی را به تصویر می کشد که کار خیری می کند و غذایی را که سفارش داده به پسرک فقیری می دهد. «بچه ها شما هم دعا کنید» داستان پدری است که به جبهه رفته و همسر و دو دخترش چشم به راه او هستند.همه دعا می کنند که او تندرست از جبهه برگردد و پسرش را که تازه به دنیا آمده ببیند. «آدم بزرگ ها بله...» و «شبی در کشتزار برنج» نام دو داستان واپسین این کتاب است که داستان هایی با رویکرد اجتماعی برای نوجوانان روایت می کنند. سرشار با داستان های این کتاب نشان می دهد نویسنده ای دغدغه مند است که نمی تواند از کنار رنج های بشری و وضعیت جامعه خود بی اعتنا بگذرد. به همین خاطر، مخاطب هم با او همذات پنداری می کند.
پسر جوانی گفت: نه خیر! همه باید این سند جنایت شاه را ببینند. یکدفعه همه آن ترس و کمرویی گذشته از من دور شد. دست خون آلودم را بالا گرفتم و در حالی که به طرف خیابان می رفتم از ته دل فریاد زدم «وای به تو مسلمان، اگر به پا نخیزی!» پدر، انگار تازه متوجه بودن من در آنجا شده باشد، سر برگرداند و با تعجب، مرا نگاه کرد. بعد لبخندی زد رو به مردم گفت: حق با این جوان هاست.
صفحه 33
صفحه 33
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1388
-
چاپ جاری3
-
تاریخ اولین چاپ1387
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات64
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن123
-
تاریخ ثبت اطلاعاتشنبه 2 خرداد 1394
-
شناسه26620
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط