loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

سفر آرزو

ناشر سوره مهر

نویسنده لینا کیلانی

ویراستار طاهره کیانی پور

photographer آسمان یاری

سال نشر : 1388

تعداد صفحات : 60

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 26771 10003022
14,000 13,300 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

«سفرآرزو» آمیخته با عطر بهار است و رنگارنگ شده با مداد جادویی طبیعت. مجموعه داستانی است که صدای کوچک ترین گیاهان زمین را نیز به گوش می رساند. داستان اول مجموعه، یعنی «مهم تر از عطر و رنگ» داستانی است در ستایش گیاهانی که اگرچه از بوهای خوش و شکوفه های زینتی محرومند، اما دوای جان آدمیزادند؛ و کارشان شفا بخشیدن جسم و روان آدمی است تا مجال بوییدن گلهای معطر رابیابد. لینا کیلانی، در قصه بعدی خود «یاسمن پیر» قصه یاسمن پیری را روایت می کند که دیگر بهار را نخواهد داد، اما از کاشتن یکی از شاخه هایش، یاسمن جوانی متولد می شود که در هاله ای از نور در انتظار بهاراست. ستایش این نویسنده سوری از طبیعت در داستان «بچه های جنگل» نیز با روایتی دیگر جلوه می کند؛ روایت مردمی که برای ساختن خانه های سنگی جدیدشان، همه بوته ها را از ریشه درآوردند، اما عاقبت جنگلی بزرگ و بخشنده از همان بوته های کوچک است که کودکان بیمارشان را شفا می دهد.

«من با باران می آیم» داستانی است که در آن دانش جدید به یاری علم می آید و دانشمندی با کمک موشک های خود، به بارش باران و آبیاری زمین های یک کشاورز کمک می کند. از ویژگی های مهم کتاب این است که نوع نگاه نویسنده به تکنولوژی، در داستان هایی که سرشار از جلوه های طبیعت اند، هرگز آمیخته به تعصب، انکار و شعارزدگی نیست و این مساله در داستان «سفر آرزو» هم دیده می شود؛ داستانی که به رابطه زیبای کاشفان فضا با ماه می پردازد. جز این ها داستان های دیگر کتاب نیز هر یک، رابطه ای عمیق است میان عناصر طبیعت با خودشان و یا با آدم ها. «نشانی بهار» داستانی شاعرانه از سرچشمه رنگ های طبیعت است و «نارنج صبور» گفتگوهایی دوست داشتنی است میان مرکباتی که به ظاهرتفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. اما داستان آخر مجموعه، به لحاظ فضا و درونمایه، داستانی کاملا متفاوت است. «عکس هایی در کتاب تاریخ»، روایت جوانان قهرمانی است که به خاطر مبارزه با اشغالگران صهیونیست، برجای اسطوره هایی نشسته اند که نامشان در کتاب های تاریخ آمده است.

آن ها گفتند: «ما دوست داریم که بمانیم، ولی مجبوریم که برگردیم.» ماه از شنیدن این جمله غمگین شد و گویی که با خودش حرف می زند گفت: «درست است که من نمی خوابم و در روز با دوستم خورشید آرامش می یابم و در شب نورم را روی کره زمین منعکس می کنم و به ستارگان همسایه ام نگاه می کنم و از سکوت و آرامش شب لذت می برم، ولی نه جوی آبی دارم، نه گنجشکی و نه پروانه ای. ضمناً، هیچ طفلی بر سطح کره من نیست.» صفحه ۴۲
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما