loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

فراموشان: داستانی از واقعه کربلا

ناشر قدیانی

نویسنده داوود غفارزادگان

سال نشر : 1386

تعداد صفحات : 96

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

کتاب فراموشان: داستانی از واقعه کربلا، دربردارنده ی شش روایت با عناوینی نظیر «روایت قاصد والی مدینه»، «روایت همسر زهیر بن قین»، «روایت یکی از سربازان حربن یزید ریاحی»، «روایت غلام عبیدالله بن زیاد»، «روایت یک کاتب گمنام» و «روایت قیس بن اشعث» است.

در کتاب فراموشان: داستانی از واقعه کربلا، نویسنده به سراغ کسانی رفته است که از نگاه مقتل نویسان پوشیده مانده اند و فراموش شده اند. اگر چه روایت او سرانجام همان حادثه عظیم را بازنمایی می کند، اما این بار افرادی مانند تامه؛ والی مدینه، همسر زهیر بن قین، یکی از سربازان حر بن زید ریاحی و… راویان واقعه کربلا هستند.

با این تأکید که همه آن ها از همان «امر واقع کربلا» سخن می گویند، ولی از زاویه و نظر خود و نه همچون مقاتل از زبان یک راوی دانای کل. این رویکرد، علاوه بر جان دادن به شخصیت های فراموش شده تاریخ، به معنای نگاه به واقعه عاشورا از زاویه ای است که تاکنون دیده نشده است. در این جا، روایت کلان ماجرا همان است که بود، یعنی همان امر واقع، ولی جزییات و ظرایفی از آن نقل شده که تاکنون برای مخاطب ناشناس بوده است.

از این منظر کتاب «فراموشان» دارای اعتبار و اهمیت است. نکته دیگر درباره این کتاب، نحوه روایت نویسنده است. تاکنون در مقاتل، حادثه عاشورا و وقایع قبل و بعد آن، در یک روایت کلی و یکپارچه بیان می شد. نهایتا با یک فصل بندی، بخش های مختلف این ماجرا از هم تفکیک می شد، اما کل واقعه در قالب یک روایت بود. در حالی که مؤلف، این واقعه را به شکل داستان هایی جداگانه دیده است که هر کدام هم راوی خود را دارند. این داستان ها وقتی کنار هم چیده می شوند، کلیت حادثه کربلا و شهادت امام حسین(ع) را ترسیم می کنند، ولی به تنهایی نیز دارای مزیت و معنا هستند. این شیوه روایی، نزدیک شدن به یک واقعه تاریخی، از زاویه ای مدرن است. یعنی او بدون آن که عنصر خیال را بیش از حد وارد ماجرا کرده باشد، بار و تمرکز خیال پردازی اش را بر روی نحوه روایت خود گذاشته است.

بدین ترتیب، نویسنده توانسته به عنوان فرعی کتاب خود یعنی «داستانی از واقعه کربلا» دست یابد. بدین معنا که هم از عناصر روایی داستان بهره جوید و هم واقعه کربلا را بیان کند. کتاب «فراموشان»، آن گونه که در شناسنامه اش آمده، جزو کتاب های انتخابی وزارت آموزش و پرورش در فهرست توصیفی کتاب های آموزشی شماره یک (دوره های راهنمایی و متوسطه) است. از این جهت نیز کار مؤلف قابل تأمل است؛ چراکه سعی را برای آشنایی با رخداد عظیم کربلا هدف قرار داده که بسیاری نیازمند شناختی صحیح از این واقعه هستند.

با این حال، گاه در کتاب «فراموشان» کلمات و عباراتی دیده می شود که شاید درکش برای مخاطب نوجوان و جوان دشوار باشد. ضمن آن که چنین عباراتی با راویان آن ها هم چندان تناسب ندارد. اما این موارد، اندک هستند و درمجموع، زبان ساده وی در داستان های این کتاب، از زبان راویان مختلف، می تواند دریچه ای روشن برای ورود مخاطبان به این عرصه بزرگ باشد. کتاب فراموشان: داستانی از واقعه کربلا، نوشته داوود غفارزادگان است و در انتشارات قدیانی منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب درباره ی «روایت یک کاتب گمنام»، آمده است:
آن چه بر آن نگریسته ام و دست هایم آن را لمس کرده و آن چه شنیده و به چشم خود دیده ام، بر شما ماتم زدگان می نویسم و شهادت می دهم که آن چه قبل از گفتار من آمده، همه درست است و آن چه بعد از این، از زبان ذلیل ترین مردمان یعنی قیس القطیفه خواهد آمد، عین واقع! اینک، آن چه در مدت هشت روز بر فرزندان رسول خدا گذشت: دوم محرم بود که حسین بن علی وارد سرزمین کربلا شد. فرمود: نام این زمین چیست؟ عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست.

فرمود: خداوندا به تو پناه می برم از کرب و بلا. و پس از آن گفت: فرود آیید و منزل کنید که این جا، خوابگاه شتران ما، بارانداز ما و خونریزگاه ماست. سپس همه فرزندان و برادران و خاندان خود را گرد آورد. لحظه ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: مردم بنده دنیایند. و دین بازیچه ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزی شان آماده شود با دین سروکار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداری بسیار اندک می شوند.

حر بن یزید ریاحی که با سربازانش در مقابل خیمه های اباعبدالله اُطراق کرده بود، طی نامه ای گزارش ماجرا را به عبیدالله بن زیاد نوشت. چندی نگذشته بود که نامه ای از طرف ابن زیاد به امام حسین (ع) رسید. مضمون نامه چنین بود: از ورودت به سرزمین کربلا آگاه شدم. امیرالمؤمنین یزید بن معاویه به من دستور داده که سر بر بالین نگذارم و سیراب نگردم مگر آن که تو را به قتل برسانم. یا آن که به فرمان من و یزید در آیی.

امام که نامه را خواندند، به غضب آمدند. آن را بر زمین پرت کرده و فرمودند: ملتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی بیند!. پیک ابن زیاد به امام حسین (ع) گفت: جوابتان به این نامه چیست؟
امام فرمودند: من برای این نامه جوابی ندارم. پیک به کوفه بازگشت و جواب اباعبدالله را باز گفت. ابن زیاد خشمگین شد و سپاهیان انبوهی گرد آورد. آن گاه مردم را به مسجد فراخواند و در خطبه خود معاویه و یزید را ستود و به مردم گفت که برای جنگ با حسین بن علی آماده خروج شوند و همان شب پیشنهاد فرماندهی سپاه اموی را در کربلا به ابن سعد داد.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما