loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

عاشقی به وقت کتیبه ها: مجموعه داستان

ناشر کتاب نیستان

نویسنده سید علی شجاعی

سال نشر : 1392

تعداد صفحات : 132

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 35792 10003022
6,000 5,700 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

شجاعی در این کتاب با در نظر داشتن بن مایه های روانشناختی در مناسبات انسان امروزی، بر آن بوده تا مخاطب را به تامل در فطرت و درونیات انسانی فرابخواند.

شجاعی در این مجموعه داستان بر آن است تا نقاط اتکا و ایمان درونی را در ذهن خواننده بر انگیزد و او را به دریافت پیام های درونی ترغیب کند.

وی در برخی از داستان های این کتاب مانند «شاید شبیه حجم یک بودن» و «این همانی پیام و رسانه»، تلاش داشته تا دقت نظر خاصی در انتخاب مضمون به خرج دهد و خواننده را در بسیاری از موارد با نوعی از همذات پنداری همراه می کند.

غیر از داستان «عاشقی به وقت کتیبه ها» که در بخش های زیادی از داستان، فرم با مضمون به طور موازی پیش رفته اند در دیگر داستان های این کتاب توجه به محتوا بیش از ساختارهای تکنیکی دیده می شود.

نویسنده معتقد است در این کتابش موضوعات اعتقادی در این داستان ها به شیوه ای فراگیر مطرح می شوند و در واقع تا فطرت انسانی پیش می رود. زندگی مدرن تبعاتی را برای آدم ها به دنبال دارد و به اعتقاد من همه انسان ها باید از آنها مطلع باشند. در این کتاب به دنبال تلنگری به خواننده و البته به خودم بودم و اینکه یک سری قواعد در خلقت وجود دارد که ما از آنها بی اطلاعیم و آنها را فراموش کرده ایم و به تبع، این بیسوادی نسبت به قوانین عالم، مشکلاتی برایمان به وجود آمده است. فضای تلخ در برخی داستان ها تجربی است. البته این تلخی را در زندگی خیلی وقت ها نمی توانیم حل کنیم، چون منشا آن را نمی شناسم. در این داستان ها شاید به گونه ای نجات یافتن با اتصال به فطرت و درون انسانی و نیروی برتر اتفاق می افتد و این گونه است که در تلخکامی ها و رنج ها راه رهایی خواهیم یافت.
«سیاهی چکیده بر همیشه این روزها»، «بلاهت شرقی»، «رنگین کمان میان مشق های باران خورده»، «یک نسخه برای شیدایی»، «لعنت بر این بازی بی قاعده»، «شاید شبیه یک حجم بودن» و «این روزها چه رنگی اند»، نام برخی داستان های این کنابند.

داستان «عاشقی به وقت کتیبه ها» این گونه آغاز شده: «هوشنگ خان کشتارگاه را دور می زند و می اندازد تو راسته پوست فروش ها. بوی تند پشکل توی سرش می پیچد و حالش را بهم می زند، کنار چرخ یکی از پوستی ها خودش را یله می کند و روی برف ها هرچه خورده، بالا می آورد. تا مچش توی برف است، اما پالتوی چرمی کهنه اش را روی دوشش انداخته، سوز می پیچد توی بدنش. سرش گرم است هنوز...»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما