آیا علم ریشه در غرب دارد؟

در مقدمه کتاب آمده است:

می گویند تاریخ را فاتحان می نگارند اما این گفته چندان هم مصداق ندارد. اروپائیان قرنها جنگهای صلیبی را علیه مسلمانان به راه انداختند و غیر از اولین جنگ در بقیه جنگها شکست آشکاری خوردند اما در تاریخی که از این جنگها ثبت شد همیشه اروپا پیروز است. بعدها همین تاریخ عقاید مسلمانان را تحت تأثیر قرار داد، به طوری که اثرات آن تا به امروز باقی است.

یکی از نتایج جنگهای صلیبی خارج شدن قرطبه (اسپانیا) از حکومت خلفای مسلمان و منضم شدن آن به سرزمینهای تحت تسلط مسیحیت بود. این امر جدا از ثروت کلانی که به اروپا منتقل کرد دو پیامد مهم نیز برای تاریخ به همراه داشت. اول این که کتابهای عربی بیشماری را به اروپا وارد کرد و این سرازیری منابع مکتوب به اروپا مستلزم یک تغییر اساسی در سیاست کلیسا بود. سیاست پیشین کلیسا در طول قرون تاریک مسیحیت تنها سوزاندن تمام کتابهای غیر مسیحی بود. اما در این زمان کلیسا میخواست از دانش عرب برای دستیابی به اهداف واقعی جنگهای صلیبی یعنی تصرف ثروت مسلمانان بهره برد و این منجر به تغییر در سیاست کلیسا نسبت به کتاب شد: ترجمه کتابهای عربی به جای سوزاندن آنها.

این تغییر ناگهانی سیاست نسبت به کتابهای غیرمسیحی به خصوص در عین جنون کلیسا در جنگهای صلیبی باید با نگاه کلیسا منطبق و توجیه میشد و این امر هم در مورد منبع و هم محتوای دانش وارده انجام شد. منبع کتابها از طریق تحریف تاریخ، برابر دانستن همه دانش عرب با دانش یونانی، و جلوه دادن تمام علومی که از سراسر جهان در کتابخانه های اعراب گردآمده بود به عنوان بخشی از میراث فرهنگ اروپا توجیه شد. اما تطبیق محتوای دانش اعراب با نگاه کلیسا سخت تر بود که برای این امر دانشگاهای اروپا راه اندازی شدند و اولین دانشگاه اروپا در بولونیا چند سال پس از تصرف کتابخانه قرطبه آغاز به کار کرد. این توجیهات به شکل گیری و تحکیم تاریخی جعلی مبنی بر ریشۀ یونانی دانش در همۀ کتابهای عربی منجر شد.

دومین پیامد جنگهای صلیبی تفتیش عقاید بود. کلیسا که می خواست سرزمین های تازه فتح شده را تحت استیلای مطلق خویش در آورد، نه تنها همه مسلمانان را از اسپانیا بیرون راند بلکه شروع به پاکسازی خشونت بار یهودیان و مسلمانان پیشین کرد که با ماندن در آنجا مسیحی شده بودند. تفتیش عقاید چنان فضای رعب و وحشتی ایجاد کرده بود که کسی جرأت نداشت منابع غیر مسیحی علوم را تصدیق کند. در نتیجه، اروپائیانی مانند کوپرنیک در آن دوره به سادگی علوم موجود در منابع غیر مسیحی را به عنوان اکتشافات خود به جهان اعلام کردند.

امروزه برخی مدعی هستند غرب مدتهاست که از سلطۀ کلیسا خارج شده است و کلیسا بسیار تضعیف شده است، اما باید نگاهی به واقعیتهای امروز نیز بیاندازیم. یک دهه قبل که حزب راستگرای باهاراتیا جاناتا به عنوان بخشی از دولت ائتلافی در هند به قدرت رسید، غرب با نگرانی بسیار به وحشت آفرینی از ملی گرایی هندو پرداخت. با این که آن دولت مدتها پیش از قدرت برکنار شد و هند از آن زمان تاکنون توسط حزبی که رهبر آن فردی مسیحی است اداره میشود، دانشگاهیان غربی هنوز بر موضوع ترس از ملی گرایی هندو تمرکز دارند. اگر فقط پنج سال حکومت ائتلافی بتواند چنان تأثیر رعب انگیزی بر تاریخ داشته باشد، در طول پانصد سال سلطۀ جنون آمیز کلیسا چه مقدار از تاریخ پایمال می شود؟

اگر غرب واقعاً از سلطۀ کلیسا خارج شده باشد انتظار می رود حداقل برخی از غربی ها از مدتها پیش به این پرسش ها درباره تحریف تاریخ پرداخته باشند ولی کسی این کار را انجام نداده است. در واقع اذهان غربی هنوز چنان کورکورانه فرمانبردار کلیسا هستند که این سؤالات حتی مطرح نیز نشده است. برخلاف انتظار، مورخان معتبر معاصر در غرب کماکان از این تاریخ ساختگی پشتیبانی می کنند و فعالانه سعی در حفظ آن دارند.

این تاریخ جعلی کلید سلطه بر اذهان بوده است و تا به امروز منبع اصلی قدرت نرم غرب باقی مانده است. از آنجا که این جعلیات توانسته اند در ثروت اندوزی به غرب کمک کنند، مورخان غربی این دروغ ها را منشأ ثروت می پندارند و از فاش شدن آنها واهمه دارند. در عین حال، از آنجا که این دروغ ها نقاط ضعف اصلی غرب هستند باید به عنوان اولین نقطه هدف قرار گیرند و تاریخ مجعولی که تمام علوم را به عنوان محصول غرب به تصویر می کشد باید افشا شود و این ارزیابی به دور از غرض ورزی را تنها مورخان غیر غربی می توانند انجام دهند.