loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

پا به پای آفتاب: گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی (س) - جلد ششم

ناشر موسسه نشر پنجره

نویسنده امیررضا ستوده

سال نشر : 1388

تعداد صفحات : 292

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

ویرایش اول "پا به پای آفتاب" در سال 1373 و در قالب چهار جلد منتشر شد. ویرایش دوم این مجموعه نیز با 6 مجلد در سال 1381 به چاپ رسید. مجموعه 6 جلدی "پا به پای آفتاب"، با محوریت بررسی سیره نظری و علمی امام خمینی(ره) از دیدگاه نزدیکان و یاران ایشان تدوین و منتشر شده است.
قسمتی از این مجموعه، شامل خاطرات خانواده امام خمینی(ره) از کودکی تا رحلت ایشان است. "خاطرات اعضای دفتر امام در قم، نجف، پاریس و جماران"، "خاطرات یاران، دوستان و شاگردان امام" و "خاطرات تیم پزشکی امام از زمان ورود ایشان به تهران در سال 1357 تا رحلت" از موضوعات مهم مطرح شده در مجموعه 6 جلدی "پا به پای آفتاب" هستند.
اطلاعات و خاطرات مندرج در این مجموعه از آرشیو صداوسیما، روزنامه های کثیرالانتشار و مصاحبه های اختصاصی با نزدیکان و دوستان امام خمینی(ره) گردآوری شده اند.
مجموعه خاطراتی که در پا به پای آفتاب می خوانید به شش فصل تقسیم شده است:
1. به روایت اهل بیت و بستگان
2. به روایت اعضای دفتر و کارکنان بیت
3. به روایت یاران، شاگردان و دوستان
4. خاطرات پراکنده
5. به روایت گروه پزشکی
6. و ... حکایت همچنان باقیست.

از جمله برنامه هایی که امام در پاریس اجرا کردند و از تاثیر بسزایی نیز برخوردار شد، پیامی بود که شب تولد مسیح (ع)، خطاب به مسیحیان جهان دادند، این پیام از طریق خبرگزاری ها انتشار یافت. در کنار آن،حضرت امام دستور دادند که هدایای آورده شده از طرف برادران ایرانیرا بین اهالی نوفل لوشاتو تقسیم کنیم. این هدایا عمدتا شامل گز، آجیل و یا شیرینی بودند. آن شب، من و دیگر برادران، هدایا را در میان مردم نوفل لوشاتو تقسیم کردیم و در کنار هر هدیه یک شاخه گل قرار دادیم. برای آن عده از اهالی که هدایا را از من گرفتند، چنین عملی بسیار عجیب بود.به یاد دارم وقتی زنگ یکی از خانه هایی را که برای دادن هدیه به آنجا رفته بودم، زدم، خانمی در را باز کرد. پس از آن که من هدیه امام را به او دادم، چنان هیجان زده شد که قطرات اشک بی اختیار از چشمانش جاری شد. این برخوردها و رفتار امام، بر روی اهالی بسیار اثر گذاشته بود. روزی یکی از آنان تقاضای ملاقات با امام را کرد. گفت که نمایندگان محل طالب ملاقات با امام اند. حضرت امام به  مترجم فرمودند: «احوال آنان را بپرسید و ببینید که آیا نیاز و یا کار خاصی دارند.»نمایندگان در پاسخ گفتند: «نه، ما هیچ کاری نداریم. فقط آمده ایم که خدمت امام برسیم و ایشان را از نزدیک ببینیم این شاخه های گل را نیز به عنوان هدیه آوردیم.»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما