loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

پا به پای آفتاب: گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی (س) - جلد دوم

ناشر موسسه نشر پنجره

نویسنده امیررضا ستوده

سال نشر : 1388

تعداد صفحات : 416

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

مجموعه خاطراتی که در پا به پای آفتاب می خوانید به شش فصل تقسیم شده است:
1. به روایت اهل بیت و بستگان
2. به روایت اعضای دفتر و کارکنان بیت
3. به روایت یاران، شاگردان و دوستان
4. خاطرات پراکنده
5. به روایت گروه پزشکی
6. و ... حکایت همچنان باقیست.

در اوایل مبارزات یکی از افراد اهل منبر که مردی خوب و موجه در منطقه خودش بود، به قم مشرف و به منزل برادرش رفت. صاحبخانه هم از شاگردان حضرت امام بود. یک روز صبح در همان روزها، من و مرحوم شهید حاج آقا مهدی شاه آبادی به ایشان عرض کردیم که: «فلانی از همدان آمده و مرد خوبی است و اهل مبارزه. در دوران مبارزه کوششهای زیادی کرده است. مناسب است که شما از این شخص دیدن کنید.» امام فرمودند: «من حالم مساعد نیست.» مرحوم حاج آقا مهدی شاه آبادی اصرار کردند: «برادرش شاگرد شماست. خودش هم به شما ارادت دارد. در روزهایی که مبارزه شروع شده بود، این شخص در مبارزه موفق و کوشا بود. مجموعه این شرایط اقتضا می کند که شما از ایشان دیدن کنید؛ آن هم در منزل برادرش که شاگرد شماست.» حضرت امام خمینی برای دومین بار فرمودند: «این که گفتم حالم مساعد نیست، چون تب دارم، ولی آن قدر تب ندارم که نتوانم به منزل این آقا بروم و از ایشان دیدن کنم. ولی چون نمی توانم قصد قربت کنم، بعد از اینکه شما گفتید این آقا بروم و از ایشان دیدن کنم. ولی چون نمی توانم قصد قربت کنم، بعد از اینکه شما گفتید این آقا چنین کرده و به شما ارادتنمد است، به این جهت نمی آیم».
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما