loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

مصیبت نامه

ناشر سخن

نویسنده عطار (فریدالدین محمد بن ابراهیم نیشابوری)

تصحیح و تعلیق محمدرضا شفیعی کدکنی

سال نشر : 1386

تعداد صفحات : 957

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

مصیبت نامه یکی از مثنوی های طراز معتبر و طراز اول شیخ عطار در عرفان است. این کتاب به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران حق بین یکی از ریشه دار ترین کتب عرفانی عطار است که به نحو بسیار مؤثر و حیرت آوری به دنیا و مظاهر فریبندۀ آن شبیخون آورده و به انسان خواب زده در رهگذر ترسناک عمر، هشدار و آگاهی لازم را داده است. عطار در این مجموعه سعی و کوشش سالکی را بازگو می کند که برای رسیدن به حق، به همه چیز متوسل می شود و از هر کسی یاری می جوید بلکه بتواند به وصل حق نائل آید. آدمی زاده، همین که بالیده و برومند شد و اندیشه رسا و روشن یافت، به طلب حقیقت بر میخیزدو پس از چندی تلاش به «پیر» می رسد که او را دستگیری کند. رهرو به راهنمائی پیر نخست نزد جبرئیل می رود و از وی راز حقیقت و رموز معرفت را جویا می گردد، لیکن جبرئیل با بیانی سوزناک و آتشین می گوید که او نیز در همین گرداب گرفتار است و راه به جایی نمی برد.
سپس رهرو نزد پیر باز می گردد و قصۀ ناکامی خویش را باز می گوید و به ارشاد پیر، خدمت، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل می شتابد و اسرار آفرینش را جویا می شود و این بار نیز مقصود نایافته و ناکام باز می گردد، اما از پا نمی نشیند و سیر خود را در عرش و آسمان ها و آب و باد وخاک و آتش و جماد و نبات و حیوان دنبال می کند، و لیکن از همه جا ناکام و نامراد باز می گردد. تا به خدمت پیامبران می رسد و به دامان، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی دست میزند و سرانجام به پیشگاه محمد مصطفی (ص) آخرین و خاتم پیامبران راه می یابد و پیامبر راستین اسلام اسرار توحید و رموز توحید را به او می آموزد و بدو می گوید که باید پنج وادی را طی کند تا بتواند «سیر انفس» را به پایان برساند که این پنج وادی عبارتند از: وادی حس، خیال، عقل، دل و جان. و در وادی جان (روح) در مقاله چهلم، منظومه پایان می پذیرد.

در بخش اول کتاب، حکایت زیر را می خوانیم:

ظالمان کردند مردی را اسیر / ریختند آبی برو چون ز مهریر
میزدندش چوب و او میگفت زار / دست من گیر ای خدای کامگار
شیخ مهنه میگذشت آنجایگاه / خادمی گفتش که ای سلطان راه
گر از ایشانش شفاعت میکنی / همچنان دانم که طاعت میکنی
این شفاعت گفت چون آرم بجای / کین زمان یاد آمد او را از خدای
هر کرا این لحظه آید یاد ازو / دل دریده سر بریده باد ازو
یاد آن بهتر که آرام آورد / مار را چون مور در دام آورد
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما