loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

آن سه مرد: بر اساس زندگینامه سرداران شهید غلامعلی پیچک و مهدی خندان و اسماعیل قهرمانی

ناشر غنچه | موسسه فرهنگی هنری شهید آوینی

گردآورنده کتاب گلعلی بابایی

سال نشر : 1383

تعداد صفحات : 320

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

کتاب حاضر به بیان زندگی و خاطرات سه تن از سرداران دفاع مقدس: شهید غلامعلی پیچک، شهید مهدی خندان و شهید اسماعیل قهرمانی می پردازد.

پیچک این باغ، آن شب تیر خورد
یک شقایق در سحر شمشیر خورد
«درود خدا و فرشتگان و صالحان بر سردار شجاع و صمیمی و فداکار اسلام، غلامعلی پیچک، شهیدی که در دشوارترین روزها، مخلصانهترین اقدامها را برای پیروزی در نبرد تحمیلی انجام داد. یادش بخیر و روانش شاد.»
«مقام معظم رهبری»
«زندگی با آرامش، به لجنزاری مبدل خواهد شد و زندگی با تحرک، به مبارزه صرف مبدل میشود، تنها و تنها زندگی میتواند در تکاثر حقیقت باشد که مانند موج با امواج دیگر تلفیق حاصل کند و تکثیر بپذیرد.»
«شهید غلامعلی پیچک»

«مولود شعبان»

پاییز غارتگر از راه میرسد تا با بیرحمی بر درختان سرسبز بتازد و گرد زردی و نومیدی را بر شاخ و برگهای آن بپاشد. با بازگشایی مدارس، جنب و جوش در شهر افتاده و هرکس میدود تا از قافله عقب نماند، مردم آنقدر درد زندگی دارند که به درد دینشان اصلاً توجهی نمیکنند. خیمههای گناه و غفلت در گوشه، گوشه شهر برپا شده تا در آن به یُمن پیشکش «خدایگان» ××× 1 یکی از دهها لقب محمدرضا پهلوی شاه فراری ایران که مرداد 1359 در بیمارستان معادی قاهره پایتخت کشور مصر با فلاکت مرد. ××× که چیزی جز دوری از خود و خویشتن نیست راه خود را گم کنند، تنها عدهای معدود تلاش میکنند تا خود را از منجلاب غفلت و دینگریزی نجات دهند و در این آشفته بازار دین فروشی، ایمان خود را حفظ کنند. شهر چراغانی میشود، طاق نصرتهای رنگارنگ و مدل به مدل در هر کوی و برزن جلوه فروشی میکند. مردم خود را آماده میکنند تا از مهدی موعود(عج) استقبال کنند!! نیمه شعبان در پیش است و این خود بهانهای شده تا شهر شبزده و گناهآلود، هر چند به ظاهر هم شده خود را منتظر مهدی موعود(عج) جا بزند.!
صدای تند موسیقی جاز و گاهی هم رقص و آوازهای دست جمعی دختران و پسران که برای تولد مولود نیمه شعبان جشن و سرور بپا کردهاند تو را از آن وادی دور میکند. میبرد تا هزارتوی خیالات موهوم و...!!
در گوشه جنوبی شهر تهران، مادری منتظر و دردمند در آتش انتظار تولد اولین فرزندش میسوزد. او، هم از این درد میسوزد و هم از درد سخت دینداری.
مادر غلامعلی میگوید:
«وقتی درد زایمانم شدید شد من را بردند بیمارستان «راهآهن» تهران. آنجا چون سعی میکردم حجابم را حفظ کنم مورد تمسخر و توهین چند تا از زنهای لااُبالی قرار گرفتم. در آن حالت بغضم گرفت. پتو را کشیدم سرم و زدم زیر گریه، در همان حال، احساس کردم یک نوری به طرفم میآید و به من میگوید:
چرا ناراحتی؟ گفتم: ببین چطوری دارند من را مسخره میکنند، مگر مسلمان بودن و حجاب داشتن جرم است که باید اینطوری مورد توهین اینها قرار بگیرم؟ گفت: به دل نگیر، بعد گفت:
مگر تو آرزو نداشتی تا پسری کاکل زری داشته باشی که غلام «علی»علیه السلام باشد؟ گفتم چرا گفت: پس برو اسم پسرت را غلامعلی بگذار تا غلام واقعی «علی»علیه السلام باشد.»
اینگونه بود که در روز هشتم مهرماه سال 1338 مقارن با نیمهشعبان زادروز تولد حضرت مهدی(عج) «غلامعلی پیچک» قدم به جمع خاکیان گذاشت.
با آمدنش شادی و سرور را برای خانوادهاش به ارمغان آورد. او آمده بود تا لبخند بر لبان پدر نشیند، او آمده بود تا همدم تنهاییهای مادر باشد و او آمده بود تا...
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما