loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

الهی نامه

ناشر سخن

شاعر عطار (فریدالدین محمد بن ابراهیم نیشابوری)

تصحیح و تعلیق محمدرضا شفیعی کدکنی

سال نشر : 1392

تعداد صفحات : 902

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

الهی نامه یکی از آثار بی نظیر، بسیار زیبا و گران بهای عطار است که متأسفانه شهرتی به اندازه ارزش هنری خود پیدا نکرده است. از مهمترین علت های آن می توان به انتخاب نام الهی نامه برای آن اشاره کرد. زیرا گروهی با شنیدن نام الهی نامه تصور می کنند دراین کتاب با مباحث دقیق علم الهی و ماوراء طبیعت سر و کار خواهند داشت و مطالعه آن به اهل فلسفه و الهیات اختصاص دارد. هم چنین گروهی دیگر تصور می کنند این کتاب یک الهی نامه مانند الهی نامه خواجه عبدالله انصاری است. اما الهی نامه عطار اصلاً الهی نامه نیست! این کتاب سرشار از داستان های دلکش کوتاه و بلند است که همگی در بین یک داستان اصلی فوق العاده گنجانده شده اند.
این کتاب مانند کتب دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز می شود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار می دهد و برای او شش فرزند: نفس ، شیطان ، عقل ، فقر، علم و توحید ذکر می کند و می گوید:
چو این هر شش به فرمان راه یابند / حضــــور جاودان ، آن گاه یـــابند
سپس بی درنگ وارد اصل داستان می شود.مردی جهاندیده خبر می دهد که روزگاری شاهی بود و شش پسر داشت:
همــه همت بلند افتــاده بودنــد / ز سر گردن کشی بنهاده بودند
به هر علمی که باشد در زمانه / همــه بودند در هریک یــگانه
سپس پــدر یک روز آن ها را جمع می کند و به آن ها می گوید:
اگــر صد آرزو داریـد ور یـک / مرا فی الجمله بر گویید هر یک
چو از هر یک بدانم اعتـقادش / بسازم کار هر یک بر مرادش
سپس پسر ها هر یک به نوبه آرزوی خود را بیان می کنند. آن گاه پدر که انسان جهان دیده ای بود سعی می کند حقیقت خواست هر کدام از فرزندان را باز نماید و نشان دهد کدام خوی و خصلت باعث شده که آن ها چنین خواسته ای داشته باشند.

در بخش سوم کتاب، جکایت با عنوان «سؤال ابراهیم ادهم از مرد درویش» را می خوانیم:

مگر یک روز ابراهیم ادهم / بپرسید از یکی درویش پُر غم
که بودی با زن و فرزند هرگز / چنین گفت او که نه، گفتا زهی عِز
بدو درویش گفت ای مرد مردان / چراگوئی، مرا آگاه گردان
چنین گفت آنگه ابراهیم کای مرد / هر آن درویش درمانده که زن کرد
به کشتی در نشست او بی خور و خواب / وگر فرزندش آمد گشت غرقاب
*
دل از فرزند چون در بندت افتاد / که شیرین دشمنی فرزندت افتاد
اگرچه در ادب صاحب قرانی / چو فرزندت پدید آمد نه آنی
اگرچه زاهدی باشی گرامی / چو فرزند آمدت رندی تمامی
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما