القصه... جلال؟!: بر اساس زندگی جلال آل احمد
ستاره های درخشان 1
سال نشر : 1392
تعداد صفحات : 120
معرفی کتاب
شاعرات و نویسندگان متعد، بر پایه فرهنگ مکتوب، زیستن در زمانه خود را شرح و بستی جاودانه دادند، دردمندانه زیستند، راه نوین تفکر و ایده و خردورزی را طراحی نمودند و با سوز و گداز، افق پیش روی خود را گسترش دادند. گام های آنان در جهت اعتلای خوبی و نکوهش بدی ها و ناراستی ها بود. و باید اذعان داشت مجموعه «ستاره های درخشان» صرفا بهانه ای است برای آشنا ساختن نسل امروز با گذشته و نام و یاد مشاهیر فرهنگ و ادب معاصر و آثار بی بدیلشان.داستان بلند «القصه... جلال» برآمده ذوق و قلم آقای مصطفی جمشیدی است که به برکت قلم جلال، رنگی و درنگی از شیوه نگارش آن بزرگمرد را نیز در خود دارد. مصطفی در این داستان کوشیده است با پشتوانه قرار دادن زندگی جلال، روایت خود را سر و شکل دهد و درست آن است که پس از این کار سخت و دلیرانه، به شایستگی برآمده است.
خندیدم و گفتم: «ببین سیمین چی داری می گویی؟ اسب؟!!!»
جواب داد: «بله. اسب... من از بچگی عاشق اسب بودم و به مادرم می گفتم روزی اسبی خواهم خرید. آن روز گفتم مادر من عشق خودم را پیدا کردم. شعف زده از من سوال کرد یعنی کی آن دل برج عاج نشین دختر فرهیخته مرا ربوده؟ و چه ماهر شکارچی بزرگی بوده این صیاد...؟ زودتر بگو...؟» جواب دادم: «جناب آقای جلال آل احمد...»
جواب داد: «بله. اسب... من از بچگی عاشق اسب بودم و به مادرم می گفتم روزی اسبی خواهم خرید. آن روز گفتم مادر من عشق خودم را پیدا کردم. شعف زده از من سوال کرد یعنی کی آن دل برج عاج نشین دختر فرهیخته مرا ربوده؟ و چه ماهر شکارچی بزرگی بوده این صیاد...؟ زودتر بگو...؟» جواب دادم: «جناب آقای جلال آل احمد...»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1392
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1392
-
شمارگان500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعجیبی
-
تعداد صفحات120
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن117
-
تاریخ ثبت اطلاعاتچهارشنبه 31 شهریور 1395
-
شناسه46040
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط