loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

مردی با نقاب آهنین

رمان کلاسیک جوان 6

ناشر قدیانی

نویسنده الکساندر دوما

مترجم شهلا انتظاریان

سال نشر : 1395

تعداد صفحات : 112

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 49464 10003022
55,000 52,300 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

کتاب مردی با نقاب آهنین اثر الکساندر دوما، توسط انتشارات قدیانی منتشر شده است.

مردی با نقاب آهنین» نوشته الکساندر دوما (1870-1802) رمان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس فرانسوی را الیور هو برای گروه سنی «ج» و «د» بازنویسی کرده‌است. دوما به خاطر رمان‌های ماجراجویانه فراوانش یکی از مشهورترین نویسندگان فرانسه به‌شمارمی‌رود.

بسیاری از رمان‌های او، از قبیل «کنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» رمان‌هایی دنباله‌دار و سریالی هستند. در روز 19 نوامبر سال 1703 میلادی در زمان سلطنت لویی چهاردهم، پادشاه فرانسه، یک زندانی مرموز که همواره یک ماسک به چهره داشت در زندان باستیل می‌میرد. چند روز بعد، این مرد ناشناس را در گورستان سن‌پل پاریس دفن می کنند.
هشت سال پس از مرگ مرد نقاب‌آهنین، پرنسس پالاتین، زن برادر پادشاه فرانسه ادعا می‌کند او یک لرد انگلیسی بود که علیه فرانسه توطئه می‌کرد. از آن پس، افسانه و ادبیات به شخصیت او پرداخته و او را تحت نام «مردی با نقاب آهنین» به شهرت می‌رسانند. در واقعیت این مرد ناشناس که هرگز فردی چهره‌اش را ندیده بود یک ماسک از جنس مخمل به چهره داشت و نه یک ماسک آهنین و گفته می‌شد به دستور لویی چهاردهم پادشاه فرانسه او محکوم بود همواره حتی هنگام خواب ماسک را به چهره داشته‌باشد: دیروقت بود که آرامیس وارد زندان باستیل شد. این زندان، مشهورترین زندان فرانسه بود و او برای ملاقات با یکی از زندانیان به آنجا رفته بود. آرامیس گفت: «می‌خواهم تنها با او حرف بزنم.» او فانوس نگهبان را گرفت و به داخل سلول زندانی قدم گذاشت. سپس، با اشاره به نگهبان گفت که در را ببندد. زیر پنجره‌ی کوچک سلول، مردی جوان روی تختی دراز کشیده بود؛ درحالی که نیمی از صورت او زیر بازوهایش پنهان بود. آرامیس روی صندلی کنار تخت او نشست. مرد جوان سرش را بلند کرد و با لحنی سرد اما قاطع گفت: «از من چه می‌خواهی؟» آرامیس گفت: «می‌خواهم تو را به یاد دوران کودکی‌ات بیندازم. آیا مردی را به خاطر داری که همیشه به دیدنت می‌آمد و نیز آن بانویی که لباس ابریشمین سیاه می‌پوشید و موهایش را با روبان‌های سرخ‌رنگ می‌آراست؟»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما