loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

ابوعلی کجاست؟: زندگی نامه خودگفته شهید مدافع حرم مرتضی عطایی معروف به ابوعلی

تاریخ شفاهی جبهه مقاومت انقلاب اسلامی - شهدای مدافع حرم 1

5 (1)
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 53076 10003022
45,000 40,500 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

ابوعلی کجاست؟

این سؤال را سه دسته می پرسند:
دسته اول داعشی ها و فتنه گران تکفیری هستند که در عملیات بصرالحریر، عکس شاخص فاطمیون دستشان بود و دربه در دنبال ابوعلی می گشتند. آنها مدام با ترس از اسرا می پرسیدند ابوعلی کجاست؟

دسته دوم دلبستگان به مذاکره و لبخند دشمن اند که از رزم ابوعلی و امثال او متعجب اند و درحال تمسخر. به اینها باشد، کل توان دفاعی کشور را تعطیل می کنند و ابوعلی ها را تنها می گذارند.

دسته سوم با افسوس و آرزو می گویند: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ» و افسوس می خورند و آرزو می کنند که مانند ابوعلی، روزی خور آستان الهی شوند و جاودانه بمانند!

کتاب «ابوعلی کجاست؟» حاصل 10 ساعت گفت وگو با مرتضی عطایی (ابوعلی) از رزمندگان لشکر فاطمیون است. این مصاحبه ها در مرداد 95 در شهر مشهد ضبط شد تا در کتاب خاطرات شهید مصطفی صدرزاده استفاده شود، اما با شهادت او فرصتی برای چاپ خاطرات ابوعلی پیش آمد تا دسته اول و دوم و سوم، سؤالشان را دوباره بپرسند که «ابوعلی کجاست؟»

کتاب ابوعلی کجاست؟: زندگی نامه خودگفته شهید مدافع حرم مرتضی عطایی معروف به ابوعلی، توسط محمدمهدی رحیمی و نوید نوروزی تحقیق و تدوین شده است. این کتاب در انتشارات راه یار به چاپ رسیده است.

در عملیات بصر الحریر دشمن نه نفر اسیر گرفت که پنج نفر از آن ها را به شهادت رساند و چهار نفر دیگر در ماه رمضان سال 95 با اسرای مسلحین معاوضه شدند، یکی از این اسرا حیدر محمدی بود. مسلحین موقع اسارتش عکس شاخص فاطمیون را به او نشان داده و گفته بودند، ابوعلی کجاست؟ می گفت: «ابوعلی دیگر به منطقه نرو اگر رفتی اسیر نشو که برایت نقشه ها دارند!»

.
بسیج را عشق است!
مسجد امام جواد (ع) یکی از حوزه های رأی گیری بود. چهل و هشت ساعت نخوابیده بودیم، چون مسئولیت تأمین امنیت صندوق های محدوده یکی از حوزه ها بر عهده ما بود. کار خیلی سنگین بود. حدود سی گروه مسلّح آماده کردیمو همه آنها را از شب قبل از رأی گیری سر صندوق ها چیدیم.

روز جمعه در ساعت های آخر رأی گیری، دقیقا موقع نماز مغرب و عشا متوجه شدم.نارنجک جنگیِ چهل تیکه ای را در مسجد تله گذاری کرده اند. مسجد، روبروی پارک ملت بود و آن منطقه هم خیلی پر رفت و آمد بود. موقع نماز مغرب به رفقا گفتم:«شما حواستان باشد تا من بروم. وضو بگیرم و نماز بخوانم. چون شلوغ است،.اگر نمازم به آخر وقت بیفتد، ممکن است فراموش کنم.»

سرویس بهداشتی مسجد در زیرزمین بود.و در آن ساعت خلوت بود. از دستشویی که بیرون اومدم.و خواستم وضو بگیرم،.دیدم یک سطل آشغال بزرگ آنجاست. ناخودآگاه سرم از روی سطل آشغال رد شد.و دیدم که چیزی در سطل آشغال برق می زند. حساس شدم.

با دقت نگاه کردم و متوجه شدم ضامن و دستگیره نارنجک است. مشخص بود که خیلی دست به دست شده است. رنگ آن رفته بود و براق شده بود. مقداری پوست کیک و آبمیوه هم در سطل آشغال بود. تا آمدم دست بزنم، احساس کردم. با حالت خاصی تله شده است؛ اما مطمئن نبودم.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
نظرات

سید ابراهیم

خیلی کتاب خوی و زیبایی
شعر های ابوعلی در فراق سید ابراهیم کتاب رو بسیار زیباتر کرده کتاب ساده و خودمونی از ابوعلی

15 دی 1399

شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما