loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

101 خاطره جنگی: سال 2009 - سارایوو

ناشر سوره مهر

نویسنده راسم دلیچ

مترجم محمدباقر پی پل زاده

ویراستار سپیده شاهی

سال نشر : 1395

تعداد صفحات : 440

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 57462 10003022
90,000 85,500 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

این اثر نوشته ژنرال راسم دلیچ، از حاضران جنگ بوسنی است که وی خاطراتش را از روزهای حضور در جبهه ها روایت کرده است. خاطراتی کوتاه از روزهایی که بوسنی در جنگی کینه ورزانه می سوخت. این کتاب برای اولین بار در سال 2009 از سوی انجمن دفاع از ارزش های مبارزه برای بوسنی و هرزگوین منتشر شد.

کتاب از 101 خاطره از زبان دلیچ که در آن زمان یکی از فرماندهان جنگ بود، تشکیل شده است. وی در این خاطرات، علاوه بر شرح وضعیت جاری در بوسنی، توصیف وضعیت مردم درگیر در جنگ، بیان اوضاع و احوال زندگی در شهرهای جنگ زده بوسنی، وضعیت نظامی نیروها و ... به بیان خاطراتش با ایرانی ها هم می پردازد. دلیچ در این اثر بارها از ایرانی ها به عنوان یکی از دوستان راستین بوسنی یاد می کند و از خاطرات شیرینش با ایرانی ها می گوید.

دلیچ در ابتدای اثر خود به ذکر چرایی روی آوردن به نگارش خاطراتش می پردازد. وی که این اقدام را سخت عنوان می کند، از دلایل نگارش کتابش چنین می گوید: هر یک از خاطرات این کتاب پیامی عبرت آموز دارد. زیرا این جنگ برای همه ی اهالی بوسنی، به ویژه بوشیناک ها (مسلمانان بوسنی)، لحظات سرنوشت سازی را رقم زده است. من از شرح برخی خاطرات در این کتاب صرف نظر کرده ام. چون پیچیدگی هایی داشتند که در درازمدت بر جوانان تأثیرِ منفی می گذاشتند.

کتاب حاضر دربرگیرنده دیدگاه های شخصیِ من است و مجموعه ای از دیدارها و تماس های من با شخصیت های مختلف در دهه ی نود. به هر حال، قصد من این بود که واقعیت های تلخ و شیرین جنگ را به طور عینی بازگو کنم ... در این کتاب کوشیده ام نحوه ی بیداری و قیام و رشد و بالندگی سیاسی و نظامی بوشیناک ها را به شکل عینی تشریح کنم. خوانندگان کتاب کاملاً متوجه خواهند شد که جامعه ی جهانی چه اهدافی را دنبال می کرد. و اینکه چگونه مدعی دفاع از حقوق بشر بود ولی عملاً از متجاوزان و اعمال فاشیستی آن ها حمایت می کرد. این کتاب بخش هایی از آن دوران توفانی را به تصویر می کشد... .»

یکی از بخش های این اثر به روایت خاطرات دلیچ از سفرش به ایران، دیدار با رئیس جمهور وقت و کمک های نظامی ایران به بوسنی اختصاص دارد. او در این کتاب به ذکر خاطراتی از این سفر می پردازد و می گوید: «یکی از خلبان های ایرانی به ما گفت که رقابت سختی بین خلبان های ایرانی برای این گونه پروازها وجود دارد و هر خلبانی که بتواند محموله های نظامی را به ارتش بوسنی برساند، برایش افتخار محسوب می شود. این خلبان ها از مسیر خیلی کشورها عبور می کردند؛ در حالی که مجبور بودند نوع محموله های خود را اعلام نکنند و در واقع محموله های نظامی را با خطرهای فراوانی به دست ما می رساندند. اگر هم در آسمان برای این هواپیماها اتفاقی رخ می داد، هم محموله ها منفجر می شد و هم جان خدمۀ هواپیما به خطر می افتاد.

جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه نگران رسوایی دیپلماتیکی خود نبود. زیرا ارسال این محموله ها موجب شکستن تحریم تسلیحاتی علیه بوسنی می شد؛ تحریمی که ظالمانه از سوی شورای امنیت سازمان ملل تصویب شده بود.

دولت و ملت ایران با آمادگی کامل و فداکاری بسیار به ملت مسلمان بوسنی و هرزگوین کمک می کردند. در تهران، شاهد مهمان نوازی ایرانی ها بودیم... .»

از دیگر بخش های خواندنی این کتاب به روایت خاطره ای از راوی درباره دیدارش با رهبر معظم انقلاب اختصاص دارد. وی این دیدار فراموش نشدنی را چنین روایت می کند: «میزبان های من بارها به من گفتند آیت الله خامنه ای به سبب کسالت کمتر هیئت های خارجی را به حضور می پذیرند. البته ما هم انتظار نداشتیم شخص اول جمهوری اسلامی ایران ما را به حضور بپذیرد. اما یک شب که هنوز در تهران بودیم، به ما خبر دادند نماز مغرب را به امامت آیت الله خامنه ای و پشت سر ایشان اقامه خواهیم کرد. این خبر ما را غافلگیر و شگفت زده کرد. به اعتقاد مقام های ایرانی، حضور ما در کنار رهبر انقلاب اسلامی آن هم در مراسم اقامۀ نماز مغرب فرصتی طلایی بود. زیرا خیلی از مقام های ایرانی این توفیق را نداشتند که با ایشان ملاقات کنند.

ما بوشیناک ها اهل سنتیم. در حالی که ایرانی ها شیعه اند و من می دانستم تفاوت هایی در اقامۀ نماز اهل سنت و شیعه وجود دارد. هنگامی که به اقامتگاه آیت الله خامنه ای رسیدیم، با اقدامات شدید امنیتی و بازرسی بدنی مواجه شدیم. میزبانان به ما گفتند برای حفاظت از جان رهبر انقلاب این تدابیر ضروری است؛ زیرا ایشان یک بار مورد سوءقصد قرار گرفته و جراحاتی برداشته بود. من یک عکس هنری به عنوان هدیه برای رهبر انقلاب تهیه کرده بودم، که آن عکس هنری هم که به صورت قاب عکس بود، کنترل شد.
پس از بازرسی کامل وارد اقامتگاه معظم له شدیم و نماز مغرب را به امامت ایشان اقامه کردیم و من دقیقاً پشت سر ایشان بودم. در مذهب ما در صورتی که امام جماعت به دلایلی نتواند نماز را تا پایان ادامه بدهد، فردی که پشت سر اوست نماز را ادامه خواهد داد. بنابراین، حضور من پشت سر رهبریِ انقلاب برایم افتخار بزرگی بود که هیچ گاه آن را فراموش نمی کنم.

خدا را شاکرم که نماز مغرب را پشت سر رهبر انقلاب اقامه کردم و این افتخار را نصیبم کرد. جالب اینکه ما به روش اهل سنت نماز خواندیم و میزبانان به روش مذهب شیعه. در حالی که هدف و دینمان یکسان بود و خدای متعال را عبادت می کردیم.

بعد از نماز، حضرت آیت الله خامنه ای رو به ما کرد و من به ایشان سلام کردم و به نام ملت بوسنی و هرزگوین از توجه ایشان به مسئلۀ جنگ بوسنی و دفاع شرافتمندانۀ مسلمانان بوسنی تقدیر و تشکر کردم. سپس قاب عکس هنری را، که عکس مسجد بگووا در سارایوو بود، تقدیم معظم له کردم.

رهبر انقلاب هم از من تشکر کرد و گفت: «در سال 1990 در مسجد بگووا حضور داشتم و پس از اقامۀ نماز جمعه برای نمازگزاران سخنرانی کردم و به بوشیناک ها گفتم که بوسنی در آینده شاهد امتحان سختی خواهد بود. و البته از این امتحان با سربلندی بیرون خواهد آمد.»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما