loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

نان سرخ: با نگاهی به زندگی سردار شهید علی بینا فرمانده گردان حسین بن علی (ع)، از لشکر 41 ثارالله کرمان

ناشر لشکر 41 ثارالله

نویسنده محمدرضا محمدی پاشاک

سال نشر : 1388

تعداد صفحات : 400

هم اکنون غیرقابل سفارش!

دور زده بودیم و با نارنجک افتاده بودیم به جان تانکها. یکیشان خیلی دریده بود! عزم کرده بود بچه هایم را له کند. اگر اشتباه نکرده باشم، یکی از بچه های زاهدان بود که بلند شد و ضامن نارنجک را با دندان کشید و دوید طرفش. رسید به دو - سه متری. گمانم می خواست بپرد روی زنجیرش و نارنجک را بیاندازد میان آدم ها، که سکندری خورد. پایش ماند میان علف های درهم پیچیده و زمینگیر شد. نارنجک را انداخت و تانک را به آتش کشید؛ ولی تانک آمد روی همان پایی که میان ریشه ها و برگ ها و ساقه ها و گل مانده بود. تانک می سوخت و او فریاد می زد پایم را قطع کنید. خدمه بیرون پریدند. حتی یکیشان دادزد: الدخیل الخمینی. ولی فرصت امان دادن نمانده بود. نگران منفجر شدن گلوله های میان تانک بودم. بچه ها دست جوان زاهدانی را می کشیدند. گشتم دنبال بیلچه. سعی کردیم با سر نیزه زمین را بکنیم و نگذاریم پای سرباز خمینی قطع شود. عده ای تانک را هل دادند. با لگد افتادند به جانش. زاهدانی داد میزد پایش را قطع کنیم. می لرزیدم. عنقریب شعله های آتش به دامانمان می افتاد. فریاد زدم: یکی بزند.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
بازدیدهای اخیر شما