برادر خوانده
سال نشر : 1396
تعداد صفحات : 101
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 57934
10003022
معرفی کتاب
رمان درباره حوادث مربوط به اشغال اردبیل به وسیله روس ها و واقعه تلخ تاراج اردبیل و گنجینه بقعه شیخ صفی الدین توسط روس ها است که از زبان 2 شخصیت داستانی نوجوانی به نام «آلیش» و گرگش «دؤشلی» روایت شده است.در این اثر که یک متن کلاسیک خطی است سعی شده است برای نسل امروز از تاریخ اردبیل خصوصا تاریخ صد ساله آن گفته شود، هنوز متاسفانه تاریخ اردبیل خصوصا در حوزه داستان رمان درباره وقایع انقلاب و دفاع مقدس بازگو نشده است.
در این رمان پنجاه، شصت درصد وقایع تاریخ را عینا بازگو شده است و باقی آن را از تخیل نویسنده بهره برده است.
گفتنی است این اثر درهشتمین دوره جایزه ادبی «امیر حسین فردی» مقام اول رمان نوجوان را به دست آورد.
(در آن نیمه شب سوم شهریور، صدای غرش چند هواپیما آن ها را از خواب پرانده بود. هر سه خودشان را به پشت بام رساندند. همسایه ها یکی یکی سرازیر شدند توی حیاط و بعضی ها از نردبان بالا کشیدند. جابر، پدر آلیش،دوختبه هواپیماها چشم و با تعجب گفت:«تاختا قانادلار.»
آلیش انگار که بخواهد انگشتش را روی چراغ قرمز و چشمک زن بال چوبی ها بگذارد، دست بلند کرد و لب هایش جنبید:«بیر، ایکی، اوچ، دؤرت، بئش»
بقیه را تند شمرد و گفت:«دوازده تان»!
همسایه ها هم می شمردند. هواپیماها دوری بالای شهر زدند و جایی را تتق تتق کوبیدند. عده ای لب هِره دراز کشیدند و به تقلید از بقیه دست پشت سر گذاشتند و در همان حال ماندند. جابر با نگرانی دست روی شانة آذر گذاشت. نگاهشان که در هم گره خورد، دلهره در نگاه آذر هم موج زد و لحظه ای شقیقه اش به زُق زُق افتاد و گفت:«بایی جان!»)
آلیش انگار که بخواهد انگشتش را روی چراغ قرمز و چشمک زن بال چوبی ها بگذارد، دست بلند کرد و لب هایش جنبید:«بیر، ایکی، اوچ، دؤرت، بئش»
بقیه را تند شمرد و گفت:«دوازده تان»!
همسایه ها هم می شمردند. هواپیماها دوری بالای شهر زدند و جایی را تتق تتق کوبیدند. عده ای لب هِره دراز کشیدند و به تقلید از بقیه دست پشت سر گذاشتند و در همان حال ماندند. جابر با نگرانی دست روی شانة آذر گذاشت. نگاهشان که در هم گره خورد، دلهره در نگاه آذر هم موج زد و لحظه ای شقیقه اش به زُق زُق افتاد و گفت:«بایی جان!»)
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1396
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1396
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات101
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن110
-
تاریخ ثبت اطلاعاتچهارشنبه 29 شهریور 1396
-
شناسه57934
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط