از کدام سو
داستان
2.7 (3)
سال نشر : 1401
تعداد صفحات : 112
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 59143
10003022
معرفی کتاب
"از کدام سو" در مورد پسری 18 ساله به اسم جواد است که مهمترین هدفش خوشگذرانی و لذت بردن از زندگی و دنیاست.ولی مرگ ناگهانی بهترین دوستش فرید و دیدن صحنه های کفن و دفن او معادلات ذهنش را به هم ریخته و تمام رویاهایش را نابود می کند.
این وحشت و حیرانی او را وادار به تفکر در هدفش از زندگی می کند. در این میان تنها یک نفر حال او را درک کرده و با تمام کج خلقی هایش کنارش می ماند، به او در یافتن مسیر حرکت کمک کرده و دستش را می گیرد.
کتاب از کدام سو نوشته نرجس شکوریان فرد است و در انتشارات عهد مانا به چاپ سیده است. مطالعه رمان از کدام سو تکلیف خواننده را با لذت های دنیایش مشخص می کند.
حالم از این آرامش و حوصلهٔ آقای مهدوی به هم میخورد. توی این چند ماه، شاید این دفعهٔ بیستم باشد. سر همهٔ کارها مجبورم بیایم و او چندکلمهای میگوید و نگاهی به هم میکنیم و میروم. اما این دفعه اساسی لج کرده است. امسال تازه آمده و معاون ما پیشدانشگاهیهاست. قدبلند و چهارشانه است. موهایش را کج میزند. هرچند که به صورتش همین مدل هم میآید. هرچقدر کاریکاتورش را میکشم و مدل موها را عوض میکنم، فایده ندارد. همینطور جذابتر است.
خیلی دفتری نیست. اصلا پشتمیزنشین نیست! پایهٔ همهٔ جنبوجوشهاست. والیبال و تنیس و بسکتبال و بدمینتون بازی میکند. هروقت که بچهها توی حیاطند حتماً او توی دفتر نیست. خیلی بیکار است به قرآن! چنان با همه گرم میگیرد که انگار برادر کوچکترش هستیم. با بچههای خودشیرین هم مدام برنامهٔ کوه و استخر میریزند. گاهی هم از زیر میزش کتابهایی با نور چشمیها رد و بدل میکند.
تلفن را میگذارد و از دفتر بیرون میرود. دنبالش میروم تا کنار اتاق دفترداری و میمانم بیرون. کارش طول میکشد یا به عمد طول میدهد، نمیدانم. با صدای تلفن دفترش بیرون میآید و برمیگردد توی دفتر. گوشی را که برمیدارد اخمهایش از هم باز میشود و لبخندزنان صدایش را پایین میآورد. چهارچشمی نگاهش میکنم تا دو کلمه از حرفهایش را قاب بزنم. رویپا میچرخد و دیگر هیچ. حتماً دارد با منزل اینطور دلوقلوه ردوبدل میکند. بپرسم ببینم دلوقلوهٔ او هم مثل من کلاهبرداری میکند یا فقط من به کاهدان زدهام! مینشینم روی صندلی. تا برمیگردد چنان نگاهم میکند که بلند میشوم.
خودم فردا دو دست صندلی با بالشت میآورم مدرسه، نوبرش را آورده است. میخواهد از کنارم رد بشود، پشت کلهام را میخارانم و میگویم:
- آقا! آشتی؟ صلح، ثبات مدرسه.
مینشیند پشت میزش.
- با اجازهٔ بزرگترا.
مینشینم صندلی کنارش. حوصلهام را سر برده است. هیچ کس توی مدرسه جرأت ندارد انقدر به من بیمحلیکند. خودش هم تا حالا همهاش درست رفتار کرده است! تامیخواهد دفترش را باز کند دستم را روی آن میگذارم:
- به جان خودم اگر حرف نزنید. خودکشی میکنم. توی وصیتنامهام مینویسم از بیکلامی مُردم. خونش گردن آقای مهدوی.
خیلی دفتری نیست. اصلا پشتمیزنشین نیست! پایهٔ همهٔ جنبوجوشهاست. والیبال و تنیس و بسکتبال و بدمینتون بازی میکند. هروقت که بچهها توی حیاطند حتماً او توی دفتر نیست. خیلی بیکار است به قرآن! چنان با همه گرم میگیرد که انگار برادر کوچکترش هستیم. با بچههای خودشیرین هم مدام برنامهٔ کوه و استخر میریزند. گاهی هم از زیر میزش کتابهایی با نور چشمیها رد و بدل میکند.
تلفن را میگذارد و از دفتر بیرون میرود. دنبالش میروم تا کنار اتاق دفترداری و میمانم بیرون. کارش طول میکشد یا به عمد طول میدهد، نمیدانم. با صدای تلفن دفترش بیرون میآید و برمیگردد توی دفتر. گوشی را که برمیدارد اخمهایش از هم باز میشود و لبخندزنان صدایش را پایین میآورد. چهارچشمی نگاهش میکنم تا دو کلمه از حرفهایش را قاب بزنم. رویپا میچرخد و دیگر هیچ. حتماً دارد با منزل اینطور دلوقلوه ردوبدل میکند. بپرسم ببینم دلوقلوهٔ او هم مثل من کلاهبرداری میکند یا فقط من به کاهدان زدهام! مینشینم روی صندلی. تا برمیگردد چنان نگاهم میکند که بلند میشوم.
خودم فردا دو دست صندلی با بالشت میآورم مدرسه، نوبرش را آورده است. میخواهد از کنارم رد بشود، پشت کلهام را میخارانم و میگویم:
- آقا! آشتی؟ صلح، ثبات مدرسه.
مینشیند پشت میزش.
- با اجازهٔ بزرگترا.
مینشینم صندلی کنارش. حوصلهام را سر برده است. هیچ کس توی مدرسه جرأت ندارد انقدر به من بیمحلیکند. خودش هم تا حالا همهاش درست رفتار کرده است! تامیخواهد دفترش را باز کند دستم را روی آن میگذارم:
- به جان خودم اگر حرف نزنید. خودکشی میکنم. توی وصیتنامهام مینویسم از بیکلامی مُردم. خونش گردن آقای مهدوی.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1401
-
چاپ جاری32
-
تاریخ اولین چاپ1396
-
شمارگان2000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات112
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن163
-
تاریخ ثبت اطلاعاتشنبه 6 آبان 1396
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 8 اسفند 1402
-
شناسه59143
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
سمیه مهرابی
خیلی قشنگ بوود پیشنهاد میکنم حتما بخونید
6 شهریور 1400
مرضیه آرزومندی
این کتاب فوق العادس. بسیار جذاب. پر از پاسخ به گره های ذهنی ما جوون ها و نوجون ها. عالیه
21 فروردین 1400