رفیق مثل رسول: نگاهی به زندگی و خاطرات مدافع حرم شهید محمدحسن (رسول) خلیلی
5 (1)
سال نشر : 1400
تعداد صفحات : 192
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 60997
10003022
معرفی کتاب
کتاب «رفیق مثل رسول» زندگینامه شهید مدافع حرم رسول خلیلی از نگاه خانواده، دوستان و همرزمان شهید می باشد. این کتاب شامل خاطرات شهید رسول خلیلی به همراه دست نوشته ها و خاطرات خودنوشته وی است که به چاپ رسیده است.کتاب رفیق مثل رسول: نگاهی به زندگی و خاطرات مدافع حرم شهید محمدحسن (رسول) خلیلی، به قلم شهلا پناهی نوشته شده است. این کتاب در انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
به فرودگاه دمشق که رسیدیم، یکی دو نفر از بچههای ایرانی برای استقبال آمده بودند، سریع وسایلمان را تحویل گرفتیم و با ماشینهایی که داخل هرکدام دو نفر محافظ بود، به سمت شهر راه افتادیم. محل استقرارمان در حاشیه شهر و درست پشت حرم حضرت زینب (س) بود. همین حسن تصادف، فرصت دست روی سینه گذاشتن و سلام را به ما داد. به مقر که رسیدیم وسایل و کولهمان را گوشه سالنی که در اختیارمان گذاشته بودند، ریختیم.
هرکس دنبال جایی بود برای چرت زدن. موفق شدیم و همان چند لحظه استراحت، زهر خستگی را از تن همه برد. سربازی وارد سالن شد و گفت: «باید برای توجیه کار به اتاق فرمانده منطقه بیایید». وارد اتاق شدیم و بعد از سلاموعلیک کوتاهی با حاج رحمتی، وضعیت فعلی شهر را توجیه و مأموریت هرکدام از ما را ابلاغ کرد. من، محسن و حامد باید به یک موقعیت میرفتیم. قبل از اینکه از اتاق خارج شویم، گفت: «حساسترین نقطه را به شما سپردم.
تمام سفارتخانهها و قسمت زیادی از ساختمانهای دولتی تخلیه شده و با هر قدم عقب رفتنشون، به دشمن فرصت بازکردن جای پا را دادند. اطراف سفارت را بارها زدند و تهدیدشون برای زدن سفارت خیلی جدی شده، شهر رسماً شکل جنگی پیداکرده و حفظ امنیت سفارتمون؛ یعنی اطاعت از رهبری و حفظ خاک ایران. مطمئن هستم که نفرات را درست انتخاب کردم».
هرکس دنبال جایی بود برای چرت زدن. موفق شدیم و همان چند لحظه استراحت، زهر خستگی را از تن همه برد. سربازی وارد سالن شد و گفت: «باید برای توجیه کار به اتاق فرمانده منطقه بیایید». وارد اتاق شدیم و بعد از سلاموعلیک کوتاهی با حاج رحمتی، وضعیت فعلی شهر را توجیه و مأموریت هرکدام از ما را ابلاغ کرد. من، محسن و حامد باید به یک موقعیت میرفتیم. قبل از اینکه از اتاق خارج شویم، گفت: «حساسترین نقطه را به شما سپردم.
تمام سفارتخانهها و قسمت زیادی از ساختمانهای دولتی تخلیه شده و با هر قدم عقب رفتنشون، به دشمن فرصت بازکردن جای پا را دادند. اطراف سفارت را بارها زدند و تهدیدشون برای زدن سفارت خیلی جدی شده، شهر رسماً شکل جنگی پیداکرده و حفظ امنیت سفارتمون؛ یعنی اطاعت از رهبری و حفظ خاک ایران. مطمئن هستم که نفرات را درست انتخاب کردم».
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1400
-
چاپ جاری11
-
تاریخ اولین چاپ1396
-
شمارگان2000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات192
-
ناشر
-
نویسنده
-
ویراستار
-
وزن248
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 4 دی 1396
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتیکشنبه 30 مهر 1402
-
شناسه60997
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط