قصه دلبری: شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر
3.6 (10)
سال نشر : 1402
تعداد صفحات : 144
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 61754
10003022
معرفی کتاب
کتاب قصه دلبری، مخاطب را غافلگیر خواهد کرد؛ چه آن هایی که شهید محمدخانی را می شناخته اند؛ چه آن ها که او را نمی شناختند!کتاب قصهی دلبری، روایتی متفاوت و خواندنی از زندگی شهید محمدحسین محمدخانی است. او از فعالان بسیج دانشجویی بود و در علمیاتهای تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس، شرکت میکرد، کتاب قصه دلبری، روایتی از سبک زندگی این شهید است که همسرش از روزهای آشنایی در بسیج دانشجویی تا روزهای پس از شهادت او را بازگو میکند. او با ماجراهایی که در دانشگاه داشتند کتاب قصه دلبری را آغاز میکند و از خواستگاریهای پی در پی او میگوید. تا به زمانی که میرسد که نظرش عوض میشود و تصمیم میگیرد که به این خواستگار جواب مثبت بدهد.
جالب است بدانید که خود شهید محمدخانی پیش از شهادتش به همسرش گفته بوده «وقتی شهید شدم خاطراتم را در قالب «نیمه پنهان ماه» انتشارات روایت فتح چاپ کن» و به همین خاطر روی بعضی خاطرات تاکید داشته که همسرش تعریف کند و بعضی را نه.
کتاب قصه دلبری: شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر، نوشته محمد علی جعفری است و در انتشارات روایت فتح منتشر شده است.
«از تیپش خوشم نمی آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می رفت، کفش هایش را روی زمین می کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.
از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می دیدمش. به دوستانم می گفتم: «این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همون جا مونده!»
.
آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست. آن دفعه را خودخوری کردم. دفعه بعد رفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم، بلندبلند اعتراضم را به بچهها گفتم. به در گفتم تا دیوار بشنود، زور می زد تا جلوی خندهاش را بگیرد. معراج شهدای دانشگاه انگار ارث پدرش بود.هر موقع میرفتیم، با دوستانش آنجا میپلکیدند. زیرزیرکی میخندیدم و میگفتم:« بچهها، بازم دار و دسته محمدخانی!»
بعضی از بچههای بسیج با سبک و سیاق و کار و کردارش موافق بودند، بعضی هم مخالف، معروف بود به تندروی کردن و متحجر بودن. از او حساب میبردند، برای همین ازش بدم میآمد. فکر میکردم از این آدمهای خشک مقدس از آن طرف بام افتاده است. آنهایی که با افکار و رفتارش موافق بودند می گفتند: «شبیه شهداست، مداحی میکنه، میره تفحص شهدا!».
از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می دیدمش. به دوستانم می گفتم: «این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همون جا مونده!»
.
آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست. آن دفعه را خودخوری کردم. دفعه بعد رفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم، بلندبلند اعتراضم را به بچهها گفتم. به در گفتم تا دیوار بشنود، زور می زد تا جلوی خندهاش را بگیرد. معراج شهدای دانشگاه انگار ارث پدرش بود.هر موقع میرفتیم، با دوستانش آنجا میپلکیدند. زیرزیرکی میخندیدم و میگفتم:« بچهها، بازم دار و دسته محمدخانی!»
بعضی از بچههای بسیج با سبک و سیاق و کار و کردارش موافق بودند، بعضی هم مخالف، معروف بود به تندروی کردن و متحجر بودن. از او حساب میبردند، برای همین ازش بدم میآمد. فکر میکردم از این آدمهای خشک مقدس از آن طرف بام افتاده است. آنهایی که با افکار و رفتارش موافق بودند می گفتند: «شبیه شهداست، مداحی میکنه، میره تفحص شهدا!».
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1402
-
چاپ جاری64
-
تاریخ اولین چاپ1396
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات144
-
ناشر
-
نویسنده
-
ویراستار
-
وزن146
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 18 دی 1396
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتیکشنبه 1 بهمن 1402
-
شناسه61754
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط
حیدری
نسبت به بقیه زندگی نامه های شهدا ضعیف بود کتابش،در ضمن کسی که تو 5 سال زندگی بره مکه-کربلا-لبنان-مشهد،بیشتر وقتا هم بیرون غذا بخورن خب زندگی بهش خوش میگذره،شهید مرد بسیار خوبی بود که چنین زندگی برای زنش فراهم کرد،البته مسلما اوضاع مالیش باید خوب بوده باشه برخلاف چیزی که تو کتاب گفته شده
3 شهریور 1401
فرهاد ایزدی
متن شیرین روان و ساده و بسیار آموزنده تاثیرگذار. قلمی شبیه کتاب یادت باشد. عالی
4 مهر 1400
فاطمه ابراهیم زاده
بسیارعالی
5 اردیبهشت 1400
فاطمه رضایی
واقعا کتاب قشنگی بود و مطمئن باشید از خوندنش لذت میبرید
26 آبان 1399
ابراهیم امیدپناه تیزکی
عالیترین کتاب، واقعاً ارزش خواندن داره
11 آبان 1399
هادیه
من این کتابو خریدم،حال اگه بخام بزارمش تو کانالم مشکلی نداره؟؟؟
20 مهر 1399
انتشار قسمتی یا کل کتاب بدون اجازه ناشر مشکل شرعی و قانونی دارد. برای کسب اجازه باید با ناشر کتاب ارتباط بگیرید.
s a h
سلامدر این فاز کتاب ها یک نکته منفی وجود دارد و آن اینکه نباید توقع مان از شخص مقابل بالا برود بلکه باید خصوصیات خوب را شناسایی و برای خود برداشت. در کل کتاب خوبی است.
15 آذر 1398
s a h
سلامدر این فاض کتاب ها یک نکته منفی وجود دارد و آن اینکه نباید توقع مان از شخص مقابل بالا برود بلکه باید خصوصیات خوب را شناسایی و برای خود برداشت.
15 آذر 1398
سلام منم این کتاب خوندم خوب بود فقط کاش قیمتش پایین تر بود
سلام منم این کتاب خوندم خوب بود فقط کاش قیمتش پایین تر بود
3 مرداد 1398
زینب انگورانی
کتاب قلم بسیار روان و جذاب دارد مثل کتاب یادت باشد پر از لحظه های شاد و سخت...ارزش خوندن داره از دست ندید
1 تیر 1398
محمدجواد ربیع نژاد
عالی. حتما بخوانید.
16 اردیبهشت 1398
Mhh
هزینه گست و زمانیکه به دستمون میرسه رو توضیح ندادید
18 شهریور 1397
سلام هزینه پست براساس وزن سفارش و مقصد شما در سایت به صورت خودکار محاسبه می شود و همچنین بازه بررسی و آماده سازی سفارش بین 24 تا 72 ساعت کاری هست