داستان آن کلات: نمایشنامه
سال نشر : 1396
تعداد صفحات : 72
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 61968
10003022
معرفی کتاب
«داستان آن کلات» نمایشنامهای از بهار مؤمنی است و از انتشارات سوره مهر منتشر شده است. (شب است. نورِ ماه از پسِ مه بر کلات میتابد. کومههایی بر پستی و بلندی دیده میشود. در چهارچوب کومهای، صادق، یوحنا، و داوود به گفتوگو و خندهاند. داوود عود مینوازد. در قابی دیگر، زلفای زیبا به نغمۀ ساز گوش ایستاده؛ در قابی دیگر شمعون و در قابِ میانی پیرِ کلات. دو مرد چهرهپوشیده، دست بر شمشیر، به میان صحنه میآیند و در پی آنان شهزاده میآید؛ او نیز دستار بر صورت بسته است.) مرد همراه اول: بزرگِ این کلات کجاست؟ بگویید بر او میهمان آمده. پیر: چند شب است به انتظار شمایم. دیر آمدید! مرد همراه دوم: تمامِ راهْ مغولان بودند و ما هزار بار راه گردانیدیم تا به چشمِ آنان نیاییم و امانت به سلامت به کلاتِ تو رسانیم. پیر: دور باشد بلایِ مغول از این امانت! اینک، خستگیِ راه درکنید که کلات ما ایمن است و مردمانش میهمان بر چشمِ خود پاس میدارند. خوش آمدید بانویم! شهزاده: پدرم، امیر این مُلک، چون مغول به نزدیکیِ دیوارِ شهر دید، بر جانِ من بیمناک شد؛ خواست تا من پناه آورم به این کلات و گفت پیرِ آنْ حافظ جانم خواهد بود. اما ای بزرگ، آیا در امانم اینجا از مغول؟ پیر: در امانی بانو.-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1396
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1396
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات72
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن120
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 24 دی 1396
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 30 آبان 1402
-
شناسه61968
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط