رسائل عبدالقادر گیلانی: رساله فی الاسماء العظیمه للطریق الی الله، رساله ی نوریه، رساله ی غوثیه، حلاج نامه
سال نشر : 1393
تعداد صفحات : 120
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 62480
10003022
معرفی کتاب
«شیخ عبدالقادر گیلانی»، صاحب کرامات و مکاشفات، در سال 470 یا 471 هجری در گیلان متولد شد. گیلانی در سن هجده سالگی راهی بغداد شد و تا آخر عمر در آن جا ماند. وی یکی از یزرگ ترین و معروف ترین شیوخ زمان خود بود و شاگردان و پیروان بسیاری داشت. او همه عمر خود را وقف تحصیل و تدریس و ارشاد و هدایت کرد و در سن نود و یک سالگی درگذشت و در بغداد به خاک سپرده شد. کتاب حاضر دربردارنده چند رساله از شیخ عبدالقادر گیلانی است. «رساله فی الأسماءالعظیمه»، «رساله نوریه»، «رساله غوثیه» و «حلاج نامه» عنوان های رسائل مندرج در این اثر است.
مادر وی گوید: «چون فرزند من عبدالقادر متولد شد هرگز در روز رمضان شیر نخورد و یک بار هلال ماه رمضان به جهت ابر پوشیده ماند. از مادر وی پرسیدند گفت: امروز عبدالقادر شیر نخورده است. آخر معلوم شد که آن روز رمضان بوده است.
خود وی می گوید: «خرد بودم روز عرفه به صحرا بیرون رفتم. دنبال گاوی گرفتم به جهت حراثت. آن گاو روی باز پس کرد و گفت: «یا عبدالقادر ما لهذا خلقت ولا بهذا امرت!» بترسیدم و بازگشتم. به بام سرای خود برآمدم حاجیان را دیدم که در عرفات ایستاده بودند. نزد مادر خود رفتم و گفتم مرا در کار خدای تعالی کن و اجازت ده تا به بغداد روم و به علم مشغول شوم و صالحان را زیارت کنم. از من سبب آن داعیه پرسید با وی گفتم. بگریست و برخاست و هشتاد دینار بیرون آورد که به میراث پدر من مانده بود. چهل دینار را برای برادر من گذاشت چهل دینار را در زیر بغل من در جامه ی من دوخت و مرا اذن سفر کرد و مرا عهد داد بر صدق در جمیع احوال و به وداع من بیرون آمد و گفت ای فرزند برو که برای خدای تعالی از تو ببریدم و تا قیامت روی تو را نخواهم دید.
همان گونه که بیان گردید او از اوان کودکی فردی خاص بود و شخصیت منحصر به فردی داشت. او در زمان حکومت ملک شاه سلجوقی متولد شد. به سبب حمایت های ملک شاه و وزیرش خواجه نظام الملک اوج دوران شهرت علم بود. اما به دلیل کشمکش وارثان تخت شاهی پس از قتل ملک شاه و هم چنین ظهور فرقه ی نزاریه از اسماعیلیه به رهبری حسن صباح و جنگ های صلیبی و فتح بیت المقدس به دست مسیحیان، ثبات و آرامش زندگانی مردم از بین رفت. ناچار اهل علم را مجبور به مهاجرت از شهر و دیار خویش نمود. عبدالقادر مستثنی از این قاعده نبود.
خود وی می گوید: «خرد بودم روز عرفه به صحرا بیرون رفتم. دنبال گاوی گرفتم به جهت حراثت. آن گاو روی باز پس کرد و گفت: «یا عبدالقادر ما لهذا خلقت ولا بهذا امرت!» بترسیدم و بازگشتم. به بام سرای خود برآمدم حاجیان را دیدم که در عرفات ایستاده بودند. نزد مادر خود رفتم و گفتم مرا در کار خدای تعالی کن و اجازت ده تا به بغداد روم و به علم مشغول شوم و صالحان را زیارت کنم. از من سبب آن داعیه پرسید با وی گفتم. بگریست و برخاست و هشتاد دینار بیرون آورد که به میراث پدر من مانده بود. چهل دینار را برای برادر من گذاشت چهل دینار را در زیر بغل من در جامه ی من دوخت و مرا اذن سفر کرد و مرا عهد داد بر صدق در جمیع احوال و به وداع من بیرون آمد و گفت ای فرزند برو که برای خدای تعالی از تو ببریدم و تا قیامت روی تو را نخواهم دید.
همان گونه که بیان گردید او از اوان کودکی فردی خاص بود و شخصیت منحصر به فردی داشت. او در زمان حکومت ملک شاه سلجوقی متولد شد. به سبب حمایت های ملک شاه و وزیرش خواجه نظام الملک اوج دوران شهرت علم بود. اما به دلیل کشمکش وارثان تخت شاهی پس از قتل ملک شاه و هم چنین ظهور فرقه ی نزاریه از اسماعیلیه به رهبری حسن صباح و جنگ های صلیبی و فتح بیت المقدس به دست مسیحیان، ثبات و آرامش زندگانی مردم از بین رفت. ناچار اهل علم را مجبور به مهاجرت از شهر و دیار خویش نمود. عبدالقادر مستثنی از این قاعده نبود.
-
زبان کتابفارسی - عربی
-
سال نشر1393
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1393
-
شمارگان1100
-
نوع جلدجلد سخت
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات120
-
ناشر
-
نویسنده
-
مترجم
-
ویراستار
-
مستندساز
-
وزن330
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 10 بهمن 1396
-
شناسه62480
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط