روزهای انقلاب 21: فرار شاهانه
روایت فرار شاه 26 دی 1357
سال نشر : 1393
تعداد صفحات : 77
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 66319
10003022
معرفی کتاب
کتاب فرار شاهانه یکی از کتابهای مجموعه روزهای انقلاب به روایت فرار شاه 26 دی 1357 برای گروه سنی نوجوانان می پردازد.
مرادی از شب قبل متوجه رفت و آمد های زیاد به کاخ سلطنتی شده بود. کامبیز، پسر ابوالفتح آتابای آمد و همه خدمه کاخ را صدا زد. همه به صف شدند. محمدرضا و فرح ، لباس سفر بر تن از راه رسیدند.
محمدرضا گفت : ما داریم می رویم !
یکهو همه به گریه افتادند. مردای نفهمید این گریه ها از خوشحالی است یا ناراحتی. مردای که جوگیر شده بود ، دوید جلو و محمدرضا را در آغوش گرفت.
در همین لحظه صدای محمدرضا را شنید که می گفت : «رهایم کن ، پسر .چرا پاهایم را گرفته ای .رها کن !»
مرادی کم مانده بود پقی زیر خنده بزند. ممد گالیور با آن لنگ و قدر دراز دیلاق ، جفت پاهای محمدرضا را گرفته بود و زار می زد. اشک و آب دهان و دماغش به پاچه ی شلوار محمدرضا چسبیده بود. ممد گالیور، گریه کنان با صدای بلند گفت: اعلی حضرت جانم، قربونت برم ... من نمی گذارم شما بروید. ما یتیم می شویم !
محمدرضا گفت : ما داریم می رویم !
یکهو همه به گریه افتادند. مردای نفهمید این گریه ها از خوشحالی است یا ناراحتی. مردای که جوگیر شده بود ، دوید جلو و محمدرضا را در آغوش گرفت.
در همین لحظه صدای محمدرضا را شنید که می گفت : «رهایم کن ، پسر .چرا پاهایم را گرفته ای .رها کن !»
مرادی کم مانده بود پقی زیر خنده بزند. ممد گالیور با آن لنگ و قدر دراز دیلاق ، جفت پاهای محمدرضا را گرفته بود و زار می زد. اشک و آب دهان و دماغش به پاچه ی شلوار محمدرضا چسبیده بود. ممد گالیور، گریه کنان با صدای بلند گفت: اعلی حضرت جانم، قربونت برم ... من نمی گذارم شما بروید. ما یتیم می شویم !
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1393
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1393
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات77
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن92
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 21 خرداد 1397
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 6 اردیبهشت 1402
-
شناسه66319
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط