روزی که دیر نمی شد: مجموعه داستان کوتاه
5 (1)
سال نشر : 1396
تعداد صفحات : 184
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 68001
10003022
معرفی کتاب
کتاب حاضر قصه هایی از نویسندگان جوان است که گردهم آمده است.
صدای مسافرها در آمده بود؛ یکی فحش می داد، یکی سر راننده هوار می کشید. قلبم به شدت شروع کرد به تپیدن. خونسردی ام را از دست داده بودم. عرق سردی تنم را پوشاند. صدایی در وجودم التماس می کرد که: «فقط چهار هزار تومان ...»
برای بیرون آوردن دستم تلاش می کردم که صدایی همه را به خنده انداخت.
-آقا، به خدا پول توی جیبم نیست، اون دستماله، دستت رو در آر!
پاهام سست شد. لبه جیب، مثل یک دستبند محکم، مچم را گرفته بود مسافر به سختی سرش را برگرداند. به خاطر ازدحام جمعیت نمی توانست تشخیص دهد که دست چه کسی توی جیبش گیر کرده!
می خندید. نگاهش با من برخورد کرد. لبخند تلخی زدم. انگار همه فهمیده بودند که دست، دست من است! وحشت کرده بودم، اما بالاخره با کمک صاحب جیب دستم خارج شد.
در اولین ایستگاه پیاده شدم. عرقم را با پشت دست پاک کردم. هنوز از ایستگاه خارج نشده بودم که متوجه شدم هر دو جیبم خالی است!! اتوبوس هم رفته بود...
برای بیرون آوردن دستم تلاش می کردم که صدایی همه را به خنده انداخت.
-آقا، به خدا پول توی جیبم نیست، اون دستماله، دستت رو در آر!
پاهام سست شد. لبه جیب، مثل یک دستبند محکم، مچم را گرفته بود مسافر به سختی سرش را برگرداند. به خاطر ازدحام جمعیت نمی توانست تشخیص دهد که دست چه کسی توی جیبش گیر کرده!
می خندید. نگاهش با من برخورد کرد. لبخند تلخی زدم. انگار همه فهمیده بودند که دست، دست من است! وحشت کرده بودم، اما بالاخره با کمک صاحب جیب دستم خارج شد.
در اولین ایستگاه پیاده شدم. عرقم را با پشت دست پاک کردم. هنوز از ایستگاه خارج نشده بودم که متوجه شدم هر دو جیبم خالی است!! اتوبوس هم رفته بود...
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1396
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1396
-
شمارگان2500
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات184
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن240
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 9 مرداد 1397
-
شناسه68001
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط