loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

به پیشباز بهار

چاپ تمام شده ؛ درصورت چاپ مجدد به من اطلاع بده notify me

معرفی کتاب

کتاب حاضر علاوه بر داستان «به پیشباز بهار»، حاوی 5 داستان کوتاه تحت این عناوین است:
نفتی؛
عکسی در آیینۀ دلم؛
یک فریاد و هزار فریاد؛
نهضت ما حسینیه؛
و فریاد.

آن روز وقتی به استا فیروز گفتم باید زودتر به خانه بروم، غرغری کرد و گفت: "باشه برو، ولی نبینم با این آدم هایی که شعار می دهند و اعلامیه می چسبانند، قاطی شده باشی". سریع از مغازه بیرون رفتم، قرار بود برای مادرم نفت ببرم. داخل کوچه جوانی را دیدم که تلوتلو می خورد و بعد روی زمین افتاد، متوجه شدم که تیر خورده است. جوان دسته ای عکس و اعلامیه به من داد ولی خود شهید شد. با "عطا" و "نادر" ـ دوستانم ـ قرار گداشته بودیم فردا ساعت 8 کوکتل مولوتف درست کنیم و به میدان ژاله ببریم، کمی دیرتر رسیدیم ولی کار خود را انجام دادیم. در کوچه های اطراف میدان جنازه ای را بر روی دست های مردم دیدم؛ استا فیرزو بود، دستم از خون او رنگی شده بود، بعد از رفتن آن ها، با خون روی دیوار نوشتم: "این خون یک شهید است".
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما