به پیشباز بهار
سال نشر : 1387
تعداد صفحات : 87
معرفی کتاب
کتاب حاضر علاوه بر داستان «به پیشباز بهار»، حاوی 5 داستان کوتاه تحت این عناوین است:نفتی؛
عکسی در آیینۀ دلم؛
یک فریاد و هزار فریاد؛
نهضت ما حسینیه؛
و فریاد.
آن روز وقتی به استا فیروز گفتم باید زودتر به خانه بروم، غرغری کرد و گفت: "باشه برو، ولی نبینم با این آدم هایی که شعار می دهند و اعلامیه می چسبانند، قاطی شده باشی". سریع از مغازه بیرون رفتم، قرار بود برای مادرم نفت ببرم. داخل کوچه جوانی را دیدم که تلوتلو می خورد و بعد روی زمین افتاد، متوجه شدم که تیر خورده است. جوان دسته ای عکس و اعلامیه به من داد ولی خود شهید شد. با "عطا" و "نادر" ـ دوستانم ـ قرار گداشته بودیم فردا ساعت 8 کوکتل مولوتف درست کنیم و به میدان ژاله ببریم، کمی دیرتر رسیدیم ولی کار خود را انجام دادیم. در کوچه های اطراف میدان جنازه ای را بر روی دست های مردم دیدم؛ استا فیرزو بود، دستم از خون او رنگی شده بود، بعد از رفتن آن ها، با خون روی دیوار نوشتم: "این خون یک شهید است".
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1387
-
چاپ جاری2
-
شمارگان3000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات87
-
ناشر
-
نویسنده
-
نویسنده و دیگران!و دیگران
-
تصویرگر
-
وزن140
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 16 مهر 1397
-
شناسه69690
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط