پریدخت
4240 بازدیدناشر کتاب : قبسات
9810003022
مولف : حامد عسکری
ویراستار : فریبرز راهدان مفرد
ناشر کتاب : قبسات
وزن(گرم) : 164
شابک : 978-600-8441-35-9
نوع جلد : جلد نرم
قطع : رقعی (21*14)
سال نشر : 1397
شمارگان : 2000
چاپ جاری : 1
تعداد صفحات : 144
تاریخ ثبت اطلاعات : شنبه 8 دی 1397
تاریخ ویرایش اطلاعات : چهارشنبه 12 دی 1397
کد : 73069

امر خطیر عاشقی فقره ای است که این روزها یا یادمان رفته یا از روی نسخه فرنگی اش تقلید می کنیم.

به منزل برگشتیم تمام بدنم کبود بود از بس بر سینه و پا زده بودم (تقبل الله) تصدقت گردم چند شب پیش امام پلو داشتیم نشستم به پیاز خرد کردن اشک پیاز و فراق جنابتان و تنهایی عقیله بنی هاشم ممزوج شده بود و بیگم باجی سر رسید و نهیبم داد که بس کن دختر گوسفندها را قیمه کردند و منتظرند که پیاز داغ کنند زردچوبه را هم زده اند معطل تو اّند نشستی به آب غوره گرفتن؟
بینی بالا کشیدم به دروغ که اشک حسین است لب ورچید که خدا کند ...گیس بریده عین چی حواسش به ما هست نمی گذارد یک دل سیر اشک بریزیم. آقا سیدم من این دهه ماندم چه رنجی می کشد فطرس حسین که اشک از اشک سوا کند. فی النهایه عارضم که اوضاع وطن هم لطفی ندارد. دوسیه ی مشروطه انگار سر اتمام ندارد. شاه از خر شیطان پیاده نمی شود و مشروطه چی ها هم قسم حضرت عباس خورده اند تا برقراری عدلیه تفنگ بر زمین نگذارند. قربان دل غمگینتان بروم از پریدختتان سر سراغ کنید. دلش ابریشم است بید بزند به کار کهنه ی نوزاد هم نمی آید. صبح ها که در تکیه سادات اخوی که روضه می رفتیم هربار آقا روی منبر می گفت حاجت بخواهید ما هیچ نمی خواستیم الا وصال حضرتتان.
دل ما دیگر طاقت ندارد. به وطن مراجعت نموده دل ما را علاج کرده بروید پی تحصیل علم طبابت. خدا را خوش نمی آید اینقدر بسوزیم ... کاغذ بفرستید که با دل ما همان کند که گهواره طفل کربلا با دل رباب... هرچند محرم است و نه شانه به گیس می کشیم و نه ابرو نازک می کنیم و نه عطر مرحمتی تان را می زنیم اما حلال منید ... بوسه به پیوست است .....
محمدحیدری
بسیار عالی با لحن و کتابت قدیمی . واقعا میچسبه
5 بهمن 1397
وحید
چه زبان گفتار سلیس وروانی رنگ زیان همانند رنگ گفتار کودکیست که تازه زبان گشوده ✌✌
13 بهمن 1397
احمد
حتما بخونید واقعا زیباست،یک عاشقانه دلبرانه تاریخی،وقتی یک شاعر دست به قلم شود اثری اینچنین جذاب میافریند.
16 بهمن 1397