پاراگراف آخر
سال نشر : 1398
تعداد صفحات : 72
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 79185
10003022
خودم را وسط جمعیت انبوهی پیدا کردم، که تابوتی را پیش میراند. مسیر آشنا بود. نمیدانم مراسم خاک سپاری چه کسی بود. از فهمیدنش ترس داشتم، اما طاقت نیاوردم. جمعیت را کنار زدم و رفتم جلو. همة چهره ها آشنا بودند؛ کسانی که در تمام عمر دیده بودم. همه خیلی عادی و طبیعی بودند، انگارنه انگار که داشتند مردهای را می گذاشتند در قبر. ناگهان عزیز را دیدم که از توی قبر بلند شد و فرار کرد. دوباره گرفتندش و بهزور آوردندش. این کار چند بار تکرار شد. هیچکس ناراحت نبود. انگار وظیفه ای بود که باید انجام می دادند و با کمال خون سردی، دوباره کار را از سر می گرفتند. وقتی نیما بیدارم کرد، عرق سردی روی تنم نشسته بود و می لرزیدم.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1398
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1398
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات72
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن86
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 15 بهمن 1398
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 7 خرداد 1399
-
شناسه79185
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط