اسماعیلیان نخستین به دلیل تأثیرپذیری از فلسفه نوافلاطونی و امتزاج آن با مبانی اسلامی - شیعی خود، به درکی نو از خدا، هستی و مفهوم زمان دست یافتند. آنان بر اساس جهان شناسی خاص خود و با تکیه بر اصل اساسی «امامت» در نظام عقیدتی اسماعیلی، دیدگاهی مشیّت انگارانه به تاریخ داشتند که برخلاف دیگر مکاتب تاریخنگری سنتی، نایبان اراده خدا را به سلسله هایی هفتگانه از ناطقان و امامان محدود می نمود که وظیفه هدایت بشر در تاریخ را بر عهده داشتند. بر همین اساس، برای مورخ اسماعیلی تنها حوادث مرتبط با امام و تشکیلات دینی - سیاسی پیرامون او معنادار بوده و قابلیّت ثبت در تاریخ را داشت. این در حالی است که در پارادایم تاریخنگری سنتی، «نخبگان» اعم از سیاسی و دینی به عنوان نایبان اراده خدا در زمین بودند و تاریخ عبارت بود از ثبت زندگی، اعمال، رفتار و کردار این گروه ها. الگوی دوری - خطی و تکامل گرایانه از حرکت تاریخی در مقابل نگاه خطی مبتنی بر نظریه انحطاط در تاریخ نگری سنتی، و نیز رابطه ناگسستنی تاریخ با فراتاریخ، در مقابل تحدید معنای تاریخ به بُعد جسمانی آن در سایر مکاتب تاریخنگری سنتی، از دیگر مؤلفه های تاریخی نگری اسماعیلی است که به جنبه های تاریخ نگارانه آن شکل داده است.