زنده باد کربلا: زندگی نامه داستانی رزمنده شیردل لشکر زینبیون شهید ثاقب حیدر
سال نشر : 1399
تعداد صفحات : 296
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 80703
10003022
معرفی کتاب
شهید ثاقب حیدر با نام جهادی «کربلا»، در روستای بورکی منطقه پاراچنار پاکستان به دنیا آمد. محیط مذهبی پاراچنار و فرهنگ شیعی مردم منطقه به ویژه خانواده ثاقب، از همان کودکی در جان و روح او رسوخ کرد و با تمام شور و شیطنت های بی پایانی که داشت، پا به پای پدرش در هیئت ها و فعالیت های دینی و مذهبی شرکت می کرد.با شروع جنگ های داخلی پاکستان و حمله وهابیت به منطقه شیعه نشین پاراچنار، ثاقبِ سیزده ساله اسلحه به دست گرفت و برای دفاع از مردم بی پناه و مظلوم به پا خاست. مخالفت خانواده به خاطر سن کم، تأثیری در اراده او نداشت و گاه با پدر در یک جبهه می جنگید. ثاقب در این جنگ ها بارها مجروح شد و از همان زمان شجاعت و شهامت بی نظیر او زبانزد همه بود.
با فروکش کردن جنگ های داخلی و رفع خطر وهابیت، پدر و عموها ثاقب را به دبی نزد عموی دیگرش فرستادند تا از جنگ و خطر دور شود. او در دبی صاحب یک تویوتا و بعد یک اتوبوس شد و شروع به کار کرد. اما زندگی مرفه و درآمد بالای ثاقب، هیچگاه او را از فکر دشمن و حفظ اسلام ناب دور نکرد.
در دبی بود که خبر حمله تکفیری ها به سوریه و قتل و غارت وحشیانه آنها را شنید. از همانجا در اولین فرصت و بی خبر، خود را به اعزام رساند و جزو مدافعین حرم پا به سوریه گذاشت. تجربه جنگی و شجاعت و اعتقاد راسخ او، خیلی زود توجه فرماندهان را جلب کرد و در عملیات ها و شناسایی های خطیر نقش آفرینی نمود.
کربلا حدود یک سال در سوریه در مقابل تکفیری ها ایستاد و با شهامت جنگید و سرانجام زمانی که منتظر تولد اولین فرزندش بود، هنگامی که همراه شهید محمد جنتی، فرمانده لشکر زینبیون برای شناسایی یکی از مناطق مهم عملیاتی رفته بود، به کمین تکفیری ها برخورد کردند و پس از نبردی نابرابر، غریبانه به شهادت رسیدند.
گزیده متن
... چقدر دلش این لحظه را خواسته بود. تنهایی و گمنامی، در سرزمینی غریب و جانی که در راه عقیده اش به یگانه معبودش تقدیم می کرد؛
کربلا گوشی همراهش را بیرون کشید. صفحه پیام را باز کرد و با آخرین رمقی که در وجودش مانده بود، شروع به تایپ کرد:
- دنبال من نگردید و مرا مبادله نکنید ...
در دبی بود که خبر حمله تکفیری ها به سوریه و قتل و غارت وحشیانه آنها را شنید. از همانجا در اولین فرصت و بی خبر، خود را به اعزام رساند و جزو مدافعین حرم پا به سوریه گذاشت. تجربه جنگی و شجاعت و اعتقاد راسخ او، خیلی زود توجه فرماندهان را جلب کرد و در عملیات ها و شناسایی های خطیر نقش آفرینی نمود.
کربلا حدود یک سال در سوریه در مقابل تکفیری ها ایستاد و با شهامت جنگید و سرانجام زمانی که منتظر تولد اولین فرزندش بود، هنگامی که همراه شهید محمد جنتی، فرمانده لشکر زینبیون برای شناسایی یکی از مناطق مهم عملیاتی رفته بود، به کمین تکفیری ها برخورد کردند و پس از نبردی نابرابر، غریبانه به شهادت رسیدند.
گزیده متن
... چقدر دلش این لحظه را خواسته بود. تنهایی و گمنامی، در سرزمینی غریب و جانی که در راه عقیده اش به یگانه معبودش تقدیم می کرد؛
کربلا گوشی همراهش را بیرون کشید. صفحه پیام را باز کرد و با آخرین رمقی که در وجودش مانده بود، شروع به تایپ کرد:
- دنبال من نگردید و مرا مبادله نکنید ...
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1399
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1398
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات296
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن360
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 25 خرداد 1399
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 21 مرداد 1399
-
شناسه80703
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط