loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

ابراهیم در آتش: خاطرات شهید مدافع وطن ابراهیم صیادی

ناشر شهید کاظمی

نویسنده مصیب معصومیان

سال نشر : 1399

تعداد صفحات : 168

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 80842 10003022
22,000 19,800 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

ابراهیم در 26 اسفند 1361 متولد شد. وی از همان دوران کودکی علاقه شدیدی به نمازخواندن، اهل بیت (س) و ورزش کوهنوردی داشت و در کنار فعالیت ‌های روزمره زمانی را برای کتاب خواندن اختصاص می‌ داد. ابراهیم دارای مدرک فوق دیپلم فنی حرفه‌ ای در رشته الکترونیک بود که به انجام وظیفه در نظام مشغول می ‌شود. بهمن ماه 97، اتوبوس حامل تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران در مسیر خاش - زاهدان مورد حمله انتحاری یک دستگاه خودروی مملو از مواد منفجره قرار گرفت و 27 نفر از سرنشینانش به شهادت رسیده ‌اند. خبرهای تکمیلی نشان دادند که عمده شهدای این حادثه تروریستی از رزمندگان پاسدار اصفهانی بودند. شهید ابراهیم صیادی نشلجی از شهدای این حادثه بود. از این شهید والامقام سه فرزند به نام صادق، امیررضا و فاطمه به یادگار مانده است.

مقام معظم رهبری در دیدار خانواده ‌های شهدای مرزبان و مدافع حرم فرمودند:
"شما در خانه هایتان نشسته اید؛ از مرز چه خبر دارید؟ شما پسرتان را، دخترتان را میفرستید مدرسه، می آید، نگران نیستید؛ خودتان میروید محلّ کار و می آیید، نگران نیستید؛ میروید در پارک می نشینید، نگران نیستید؛ راه پیمایی میکنید، نگران نیستید؛ نگران ناامنی نیستید، دارید با امنیّت زندگی میکنید. چه خبر دارید که آن که در مرز ایستاده و جلوی دشمن را گرفته که وارد کشور نشود، او دارد چه میکشد؟ این را مردم خبر ندارند؛ او مظلوم است. شهدای مرزی ما مظلومند؛ چه در مرزهای جنوب شرقی یعنی منطقه بلوچستان و کرمان و مانند اینها، چه منطقه شمال غربی [یعنی] منطقه کردستان و کرمانشاه و بقیّه جاها، چه بقیّه مناطق دیگری که در مرزها مشکلاتی وجود دارد؛ در همه اینها، این مرزدارهای ما هستند که دارند با همه وجود، آنجا دفاع میکنند. اگر این مرزدارها نباشند، از بعضی از مرزهای ما هزارکیلو هزارکیلو موادّ مخدّر وارد کشور میکنند که هر یک کیلویش ممکن است صد جوان را بدبخت کند و به روز سیاه و به خاک سیاه بنشاند. چه کسی جلوی اینها را میگیرد؟ مرزدار ما! اینها هستند که دارند فداکاری میکنند؛ بعد هم شهید میشود؛ این شهید خیلی ارزش دارد. شهید مدافع حرم آن جور، شهید مرزبان این جور."

گزیده متن

صدای هق هق گریه های مردهای توی حیاط ... امیدم ناامید شد!

فهمیدم دیگر برنمی گردد خانه. فهمیدم قرنطینه ای در کار نیست. این بار ابراهیم از آتش برنمی گردد.

لحظۀ سختی است. ای کاش هیچ کس این لحظه را تجربه نکند. لحظه ای که میفهمی آن کسی که دوستش داری دیگر برنمی گردد! لحظه ای که می فهمی آن که چشم انتظارش هستی دیگر هرگز نمی آید! از آن لحظه دیگر خودت نیستی، کارهای عادی روزمره را هم نمی توانی انجام بدهی، از پس یک غذا خوردن عادی هم برنمی آیی. دیگر آب خوش از گلویت پایین نمی رود. دیگر خوابت نمی برد.

پلک روی هم بگذاری او را میبینی، لبخندهایش را، تکان دستهایش را، پهنای شانه هایش را.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما