فقط برای خدا: زندگینامه داستانی رزمنده مدافع حرم شهید سعید سامانلو
مدافعان حرم 23
5 (1)
سال نشر : 1399
تعداد صفحات : 220
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 80846
10003022
معرفی کتاب
سعید دی ماه سال 1360 در شهر قم متولد شد. از همان کودکی او را در کلاس های قرآن ثبت نام کردند و او با علاقه و پشتکار قرآن و تفسیر را فرا گرفت. بعد از فارغ تحصیلی از دبیرستان در دانشگاه دلیجان رشته حسابداری پذیرفته شد و با خانواده مذهبی و ساداتی وصلت نمود که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر به نام های علی و محمدحسین شد. وی همچنین اهل مطالعه و کسب بینش بود، روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود. در دانشگاه امام حسین تهران، به عنوان افسر پذیرفته شده و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. رشادت های او در شمال غرب در برخورد با گروهک های مزدور ، فعالیت های او در خاموش کردن شورش های داخلی و رشادت هایش در سوریه و آزاد سازی دو شهر شیعه نشین (نبل و الزهرا) تحسین برانگیز است. سرانجام بهمن 1394 در منطقه نبل الزهرای سوریه به فیض شهادت نائل شد.
کتابخوان حرفه ای سعید بود
راوی: حسین شفیعی، (دوست صمیمی شهید)
خیلی اهل مطالعه بود. به شدت هم خودش را درگیر کتاب ها می کرد و گاهی کتاب هایی می خواند که قطرش آن قدر زیاد بود که اگر با آن به گردن کسی می زدیم، می شکست. متنش آنقدر عجیب زیاد بود که من فقط نگاه می کردم خسته می شدم و حوصله برای خواندن آن در خودم نمی دیدم. اگر اردویی می رفتیم، من در کیفم آجیل پر می کردم و او کتاب! انواع و اقسام کتاب. موضوعات ریاضی، تاریخی، جغرافیایی، مذهبی و ...
سوریه که رفتیم یک سری از اقلام و اجناس را نمی توانستیم ببریم؛ یکی از آنها کتاب بود. گاهی محل استقرار ما خانه مردم بود، گاهی نیز نبود. آنجا که اتاقکی داشتیم مطالعه اش قرآن بود و دعا و اگر خانه مردم بودیم، چون عربی اش خوب بود و دیده بودم مسیر دو ساعته را با یک عرب صحبت کرده است و مطالبش را به آن می رساند، البته نه آنکه سلیس باشد؛ اما بخاطر مطالعات زیادش توان انتقال پیام را داشت. خلاصه آنجا برایم جالب بود که کتاب های آن ها را بر می داشت و می خواند. با دقت هم می خواند.
راوی: حسین شفیعی، (دوست صمیمی شهید)
خیلی اهل مطالعه بود. به شدت هم خودش را درگیر کتاب ها می کرد و گاهی کتاب هایی می خواند که قطرش آن قدر زیاد بود که اگر با آن به گردن کسی می زدیم، می شکست. متنش آنقدر عجیب زیاد بود که من فقط نگاه می کردم خسته می شدم و حوصله برای خواندن آن در خودم نمی دیدم. اگر اردویی می رفتیم، من در کیفم آجیل پر می کردم و او کتاب! انواع و اقسام کتاب. موضوعات ریاضی، تاریخی، جغرافیایی، مذهبی و ...
سوریه که رفتیم یک سری از اقلام و اجناس را نمی توانستیم ببریم؛ یکی از آنها کتاب بود. گاهی محل استقرار ما خانه مردم بود، گاهی نیز نبود. آنجا که اتاقکی داشتیم مطالعه اش قرآن بود و دعا و اگر خانه مردم بودیم، چون عربی اش خوب بود و دیده بودم مسیر دو ساعته را با یک عرب صحبت کرده است و مطالبش را به آن می رساند، البته نه آنکه سلیس باشد؛ اما بخاطر مطالعات زیادش توان انتقال پیام را داشت. خلاصه آنجا برایم جالب بود که کتاب های آن ها را بر می داشت و می خواند. با دقت هم می خواند.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1399
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1399
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات220
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن285
-
تاریخ ثبت اطلاعاتپنجشنبه 5 تیر 1399
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتشنبه 28 تیر 1399
-
شناسه80846
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط