اوج بندگی 24: شب حنظله ها
خاطرات داستانی روحانی شهید محمدمهدی آفرند، فرمانده دسته ویژه غواص؛ گردان 412 لشکر 41 ثارالله
5 (1)
سال نشر : 1399
تعداد صفحات : 256
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 81982
10003022
معرفی کتاب
نوشتن از شهید سخت است. شهیدی که گل سرسبد و محبوب همۀ خانواده و اقوام و دوستانش بود. روحیۀ حمایت از مظلوم و ظلم ستیزی او در دوران قبل از انقلاب از او یک مبارز چریک ساخته بود. با اینکه نوجوانی 12ساله بود اما در مبارزات مسلحانه شرکت میکرد. بسیار فعّال و مهربان بود. همیشه تند تند راه میرفت ، هیچ وقت بیکار نبود. تا فرصتی مییافت به اقوام و خویشان مخصوصا مسنترها سر میزد و صله رحم میکرد. نمینشست که برایش شیرینی و میوه بیاورند ، بلند میشد و کارهای مانده بر زمین را با علاقه انجام می داد.
مهمترین ویژگی روحانی شهید محمّدمهدی آفرند اخلاصش بود. هیچ یک از اقوام و حتی خواهران و برادران او نمیدانستند که او در جبهه چه کاره است! نمیدانستند او فرمانده دستۀ ویژه خطشکن غوّاص است. اصلا نمیدانستند او شنا بلد است! هیچ گاه از تمرینهای طاقت فرسا..
بخشی از دلنوشتههای شهید:
غرابت صفت لاینفّک بسیجی است و حتی میتوان گفت که جزو ذات اوست. تا بسیجی است این کوه و دشت و زمین و زمان شاهد غربت او هستند. آری اینان از همه چیز کناره گرفتند تا بلکه صدای دل نواز معشوق خود را بشنوند که بگوید بیا، بیا پیش خودم ، بیا و تو قبولی.
خدایا غربت اینها به حدی است که حتی جسد آنها هم غریبانه در میانه دشت رها میشود و زیر این آفتاب سوزان میماند. تا بلکه تو راضی شوی . اینان آرزو دارند که جسدشان بماند تا بلکه محبوب دلشان اباعبدالله الحسین علیه السلام سرشان را در دامن بگیرد.
آری اینان به عشق حسین که چون حسین عاشق الله است به جبهه میآیند و جان را که عزیزترین چیز در نزد خودشان است، تقدیم میکنند.
وجه تسمیه و راز نام گذاری کتاب :
چند دقیقهای برای بچهها سخنرانی کرد و در پایان روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را خواند. همه اشک میریختند، خودش از همه بیشتر. شروع کرد به سینه زدن و نوحه خواندن: « چه زیباست شهادت ، چه زیباست شهادت، شهادت شیرین است. »
آخر سخنانش گفت: « بچهها امشب، شب حنظلهها ست، امشب خیلی از حنظلهها(تازه دامادها) شهید میشن! »
یکی از بچهها پرسید: « منظورت چیه؟! کدوم یکی از بچهها شهید میشن؟ »
با دست اشاره کرد سمت یکی ، یکی و گفت: « تو شهید میشی! ... تو و تو شهید میشید! ... »
یکی از بچهها سرش را نزدیک گوش محمّدمهدی برد و پرسید: « خودت چی؟! خودت هم حنظله هستی. »
لبخندی شیرین زد: « خودم هم امشب شهید میشم. »
بخشی از دلنوشتههای شهید:
غرابت صفت لاینفّک بسیجی است و حتی میتوان گفت که جزو ذات اوست. تا بسیجی است این کوه و دشت و زمین و زمان شاهد غربت او هستند. آری اینان از همه چیز کناره گرفتند تا بلکه صدای دل نواز معشوق خود را بشنوند که بگوید بیا، بیا پیش خودم ، بیا و تو قبولی.
خدایا غربت اینها به حدی است که حتی جسد آنها هم غریبانه در میانه دشت رها میشود و زیر این آفتاب سوزان میماند. تا بلکه تو راضی شوی . اینان آرزو دارند که جسدشان بماند تا بلکه محبوب دلشان اباعبدالله الحسین علیه السلام سرشان را در دامن بگیرد.
آری اینان به عشق حسین که چون حسین عاشق الله است به جبهه میآیند و جان را که عزیزترین چیز در نزد خودشان است، تقدیم میکنند.
وجه تسمیه و راز نام گذاری کتاب :
چند دقیقهای برای بچهها سخنرانی کرد و در پایان روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را خواند. همه اشک میریختند، خودش از همه بیشتر. شروع کرد به سینه زدن و نوحه خواندن: « چه زیباست شهادت ، چه زیباست شهادت، شهادت شیرین است. »
آخر سخنانش گفت: « بچهها امشب، شب حنظلهها ست، امشب خیلی از حنظلهها(تازه دامادها) شهید میشن! »
یکی از بچهها پرسید: « منظورت چیه؟! کدوم یکی از بچهها شهید میشن؟ »
با دست اشاره کرد سمت یکی ، یکی و گفت: « تو شهید میشی! ... تو و تو شهید میشید! ... »
یکی از بچهها سرش را نزدیک گوش محمّدمهدی برد و پرسید: « خودت چی؟! خودت هم حنظله هستی. »
لبخندی شیرین زد: « خودم هم امشب شهید میشم. »
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1399
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1399
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات256
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن321
-
تاریخ ثبت اطلاعاتجمعه 31 مرداد 1399
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتدوشنبه 3 شهریور 1399
-
شناسه81982
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
ابوفاطمه شهرستانی
این شهید عزیز خیلی اهل معنویت بوده و شهادت خودش رو پیشبینی کرده بود
میدونست و رفت خوشا به سعادتشان
28 دی 1401