loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

کوچه باران (شبیه کلمه ای که خدا دوست دارد: شهید)

ناشر پرنده

نویسنده امیر اسماعیلی

سال نشر : 1399

تعداد صفحات : 214

هم اکنون غیرقابل سفارش!

معرفی کتاب

پسـرم! علیرضایم! محمدم! عباسم! رشیدم! حسینم! همه‌شان با تأکیدی خاص «م» مالکیت را ادا می‌کردند و چه حظّی می‌بردند. هنوز خیلی‌هایشان باور
نکرده‌اند که فرزندشان رفته است. شهید رفته است. هنوز منتظرند که بیاید و زنگ خانـه را بزنـد. مـادر شهید محمدحسـن امینـی می‌گفت: «چند بار به حاجی اصرار
کردم که این خانه را بفروشیم و برویم جایی دیگـر. از بس در و دیوار این خانه و خاطرات محمدحسن در آن به روحم فشار می‌آورد. حاجی هر بار به بهانه‌ای طفره
می‌رفت تا یک روز به خون محمدحسـن قسـمش دادم که چرا دلش بـه رفتن رضا نمی‌شود… شانه‌هایش لرزید و گفت: «حاج خانم! اگر برویم و روزی محمدحسن
برگردد و ما اینجا نباشیم، بچه‌ام سردرگم می‌شود. باشیم اینجا که آمد خانه، پشت در نماند. «پیکر محمدحسـن سـر نداشـت و حاجی هنوز امید داشـت که برگردد.»

کوچه باران روایت 60 شهید است.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما